پایگاه اطلاع رسانی طایفه شنبه زهی

هدف جمع اوری شجره نامه طایفه ها بلوچ و تاریخچه بلوچستان سیستان توابع قوانین جمهوری اسلامی ایران

طایفه حیدری

حیدری، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستانمی‌باشد.


این طایفه اصل خویش را از مهاجرینی می‌دانند که بعد از ویرانیسیستان، وارد این منطقه شده‌اند. همچنین این طایفه معتقد است که منسوب به حیدر سلطان جنید پدر شاه اسماعیل صفویمی‌باشند.


آنان پس از مهاجرت به سیستان در شمال طبسین و بعد از آن در منطقه میان کنگی (جلال آباد) و روستای جهان تیغ پشت آب و ده بلی (ده بلند) شیب آب سکونت نمودند.


حیدری‌ها مردمی سخت کوش و شیعه مذهب اند و اکنون در روستای گل آباد زابل ساکن هستند و تعدادی نیز از این طایفه درشهرستان سرخس، گرگان، ترکمن صحرا و کلاله سکونت دارند. تیره تاکور (تکور) در سیستان زیر شاخه این طایفه‌است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه راز

راز، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستان می‌باشد.


این طایفه، نخست در منطقه دشتک سیستان سکونت داشته اند. حرفه اصلی آنان بلم‌رانی در حاشیه دریاچه هامون و ماهیگیری بوده است. با توجه به کاهش آب منطقه و افزایش و توسعه زمین‌های کشاورزی، آنان به کار کشاورزی روی می‌آورند. مردم این طایفه اکنون در منطقه زهک، قلعه نو و دشتک زابل زندگی می‌کنند. و تعدادی نیز از آنان در شهرهای گنبد کاووس، گرگان،سرخس و همچنین افغانستان ساکن هستند.


منبع



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه چشک

، از طایفه‌های اصیل سیستانی استان سیستان و بلوچستانمی‌باشد.


طایفه چشک قبلا در جهان آباد میان کنگی سکونت داشته، اما اکنون در روستای محمدآباد بولائی در حاشیه نیزار و منطقه شیب آب و افضل آباد زابل سکونت دارند. شغل مردم این طایفه در زابل و حومه، دامداری و کشاورزی و مذهب آنان شیعه و به گویش سیستانی تکلم می‌کنند.


خشکسالی سیستان باعث شد تا تعدادی از مردم طایفه چشک بهطبسین، مازندران، گرگان، شهرستان سرخس (روستای یازتپه –کندکلی) کوچ نمایند. برخی از چشک‌های ساکن گرگان تغییر نام داده و فامیل چشمه نور گرگیچ را برگزیدند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه سرحدی

طایفه سرحدی از طوایف بلوچ است، نام این طایفه برگرفته از مکان زیست آن‌ها یعنی منطقه سرحد در بلوچستان ایران است که شهرهای خاش و زاهدان از مهمترین شهرهای این منطقه هستند. شغل اصلی این طایفه دامداری بوده که شرایط زیستی آن‌ها ایجاب می‌کرده است تا به بیشتر به کار دامداری بپردازند و کمتر به کشاورزی روی بیاورند. افراد این طایفه از نظر مشخصات بارز ظاهری دارای قدهای بلند استخوانی، بینی کشیده و دارای لهجهخاصی می‌باشند که دلالت بر اصالت ریشه دار آنهاست. مردم این طایفه، تیزهوش ونیز تبحر خاصی در امر ردیابی دارند. این خصیصه به دلیل نوع زندگی ومکان زیست آن هابطورفطری و اکتسابی تقویت شده است؛ که بدون تردید همواره دستخوش حمله وهجوم قبایل ناامن همجوار قرار می‌گرفته‌اند. درکتاب احیا الملوک در مورد سرحد چنین بیان شده است. چون ملک را از سپردن وکالت امور سیستان به سلطان احمد گران آمد، ترک ترقون کرده، راهی سرحد شد و دو سال در آنجا ماند وعاقبت به هند رفت.[۱] احمد سلطان مدت هشت سال در سیستان حکومت کرد و همواره سرحدیان با وی جنگیدند تا از حکومت خلع و به جای وی محمد سلطان اولاش آغلی به حکومت رسید. تعدادی ازسرحدی‌های سیستان سنی مذهب وشماری نیز شیعه هستند. در سال‌های ۵–۱۹۰۳ میلادی حسینا، سیاه مرد، شیردل سرحدی از بزرگان و ریش سفیدان این طایفه بوده‌اند. در این زمان سرحدی‌ها در روستاه‌های سیاه مرد، حسین، زینل، لطف ا... و همچنین روستای دیوانه سکونت داشته‌اند در حالی که تعداد قابل توجهی از آنان در کوهپایه‌های قائنات و حاشیه پشت دریاچه هامون مستقر بوده و همانند دامداران کوچ کننده، روزگار می‌گذرانند. در اواخر دوران حکومت زندیه و اوایل دوره قاجاریه، زمانی که دامنه ناامنی به منطقه سرحد رسید، این طایفه ترجیح داد تا به مکان‌های امن تری در داخل سیستان کوچ کنند. اما تعداد قابل توجهی نیز به زادگاه اولیه خویش بازگشتند وبا سرسختی تمام در تنازع بقای خویش کوشیدند.[نیازمند منبع]


معمرین طایفه، تیره‌های وابسته به سرحدی را اینگونه برمی‌شمارند:


تیره سرحدی سنجری کوهشاه از بزگان ونسل سلطان حسین علی داد می‌باشند


اکنون طایفه سرحدی در سیستان، از روستای سرحدی تا منطقه شیخ علی و همچنین در اطراف منطقه لوتک پراکنده و اکثر آنان به کار دامداری و کشاورزی مشغول هستند. وکوه شاه زندگی می‌کنند




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه راهداری

 ی راهداری (رهدار)


درباره ی وجه تسمیه طایفه ی راهداری نظرات مختلفی وجود دارد ، یک نظریه معقول و پراحتمال این است که براساس سخن جی پی تیت راهدار ها را بدان جهت راهدار می نامند که راه را برای حرکت کاروانهای عبوری از سیستان امنیت می بخشیده اند و با این کار با توجه به جاده ابریشم که از این سرزمین می گذشته است خدمت مهمی برای کوتاه کردن دست راه زنان از این جاده انجام می داده اند.

اما یکی از مردان مسن طایفه مدعی است که چون جد بزرگ راهدار ها بنام حسین بخشی رئیس قورخانه ملک بهرام و ملک جلال الدین کیانی بوده و به خاطر رابطه ی حکومتی بین ملک جلال الدین و شاه کامران (پادشاه هرات) موظف بوده که جهت حمل و جابجائی نیرو و اسلحه بین سیستان و هرات رفت و آمد داشته باشد و نیز راه های تجاری را ایمن سازد فرزندان وی به این نام خوانده می شدند.

اکثر مردان بزرگ راهدار در قدیم باسواد بوده اند و یک ضرب المثل در میان رهدارها باقی مانده است که میگوید ؛ راهدار باشی و ملا نباشی ؟! (ردار بشی و ملا نبشی؟!) . " راهدار باشی و ملا نباشی " بی جهت نبوده که برای مدتی شبیه خوانی در ده راهدار با مقایسه به مراکز شبیه خوانی در شیب آب که مرکز حکومتی خاندان سربندی به شمار می آید از مزیت بیشتر و کیفیت بهتری برخوردار بوده است.

مردان ممتاز و باجربزه ی طایفه ی راهدار در زمره ی مقربین و صاحب منصبان حکومتی به حساب می آمده اند.

محل اقامت امروزی راهدارها در ده راهدار (رهدار) پشت آب است . آنان معتقدند که راهداری های ده اسماعیل قنبر فقط با آنان رشته ی مواصلتی دارند.


منبع : زادسروان سیستان(شرح منثور احوال طوایف سیستان) – جلد اول – غلامعلی رئیس الذاکرین دهبانی –



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه سنچولی


از ویکی*پدیا، دانشنامهٔ آزاد


طایفه سنچولی از طایفه*های استان سیستان و بلوچستان ایران است.



از این طایفه شجره*نامه مکتوب و مستندی در دست نمی*باشد، بلکه اطلاعات بصورت سینه به سینه به نسل فعلی انتقال یافته*است.این طایفه خود را از اعقاب سلجوقیان می*شمارند و عقیده دارند که زادگاه اولیه اجدادشان جلگه سلجوقیان است و جای این جلگه را پایین تر از خواف که توابع تربت جام کنونی است، مشخص می*کنند.


طبق روایت قومی یک رخداد عشقی سبب می*شود که جد بزرگ آنها به نام «رئیس» بیگی با وجود داشتن دو زن که هر دو دختر عموهای وی بودند ترک دیار نموده وبه زابل کوچ کند و در آنجا با دختری که در اصل سیستانی بوده آشناشود. پدر دختر با ازدواج وی و دخترش روی خوش نشان نمی*دهد و سر سختانه به مخالفت بر می*خیزد اما رئیس بیگی با پا فشاری و لجاجت بسیار علیرغم این مخالفت با دختر ازدواج می*کند و در محل سنگل یاسرسنگ کنونی که در جنوب غربی کوه خواجه زابل واقع است به کار دامداری مشغول می*گردد.


در شرح این ماجرا، سالمندان طایفه همراهانی برای رئیس بیگی ذکر می*کنند که پسر عموها و وابستگان وی هستند.حسین بر، سنگ بر، نارو، اختاد محمد، سمسولی و محمد حسنی، شش تن از کسانی بودندکه با رئیس بیگی به سیستان آمدند.


فرزندان حسین بر و سنگ بر امروزه به نام ریگی موسوم اند و یا در طایفه ریگی ادغام شده*اند.از نارو، نارویی*ها و ازسمسولی، ساسولی*ها پدید آمدند فرزندان اختاد محمد فعلاً در گرگان ساکن هستند و از محمد حسنی که در آن زمان سردار سپاه یکی از حکام شیراز و با خواهررئیس بیگی ازدواج کرده بود براهویی*های زیر کاری باقی مانده*اند.


در داستان قومی طایفه، رئیس بیگی مرد مقتدری است که در حاشیه کار دامداری موفق به ساختن قلعه مستحکمی(ارگ) در جنوب غربی کوه خواجه می*شود که قلعه کوه(ارگی که برروی بلندی قرار دارد) در خاطره*ها باقی مانده*است.


ظاهراً پس از ساختن این قلعه*است که بین ملک کیانی و رئیس بیگی رقابت و در گیری ایجاد می*شود و کار به محاصره و گرفتن ارگ(قلعه) می*انجامد.


سنچولی*ها می*گویند که کیانی مذکور از رئیس بیگی درخواست مالیات یا حق علفچر می*کند. و رئیس به او پیغام می*دهد که حاضر است در قبال مالیات شیر تحویلش دهد و در خاتمه چنین پیشنهاد می*کند که اگر به امر رضایت دارد، نی جو تعبیه کند تا از درون قلعه و از طریق نی جو، یا لوله*های نئین به او شیر تحویل دهد.


این پیشنهاد که در واقع نوعی تحقیر و تمسخر به حساب می*آید و کیانی را مصمم به تسخیر قلعه و تادیب رئیس بیگی می*کند. اما چون تسخیر قلعه امری مشکل بود، پدر زن رئیس بیگی که کینه ازدواج اجباری دخترش را از یاد نبرده بود دست به کار شده با جمعی از مردان ملک کیانی به هیئت و شکل صیاد و ظاهراً برای فروش پرندگان دریایی به نام «قلک» به پشت دروازه آمده و چون دروازه گشوده شد با تفنگ*های فیتیله*ای قلعه را تصرف کردند.


تصرف ارگ به قیمت جدائی رئیس بیگی از همسرش تمام شد و پسر خود را که محمد قاسم نام داشت از این زن گرفت .


سنچولی*ها که طایفه خود را از باز ماندگان بلا فصل سلجوقیان می*دانند پس از ورود به ایران در دو ناحیه خراسان و کرمان متمرکز می*شوند که طایفه مذکور از بازماندگان سلاجقه کرمان هستند.


با توجه به تشابه سازمان دهی قومی دو طایفه سنچولی و جهان تیغ که هر دو دارای امیر و سر کرده*ای به نام دهباشی بوده*اند و نظر به خصلت ستیزه جوئی مشترک آنها، تردیدی وجود ندارد که هر دو طایفه از همان جنگ جویانی بوده*اند که ملوک کیانی سیستان به خاطر طوایف سیستانی که مورد هجوم و تجاوز بیگانگان قرارگرفته بودند، ناگزیر به سیستان دعوت نمایند و از وجودشان در جنگ*ها و یا دفاع از موقعیت خویش استفاده کنند.


این موضوع را جی .پی.تیت به عنوان دلیل مهاجرت برخی از طوایف غیر بومی به سیستان ذکر کرده*است.


دلیل یا سند روشنی برای ریشه نژادی سنچولی هااز تیرهای موجود در جلگهٔ سلجوقی که امروزه به نام*های سنگچولی، سلجوقی، تقدیسی، اسکندری و تیموری در پایین خواف زندگی می*کند وجود ندارد. بنابر این پذیرفتن این قضیه که ریشه نژادی سنچولی*ها از سلاجقه کرمان بدانیم چندان نامعقول به نظر نمی*رسد.


این مطلبی است که در گفتار برخی از معمرین مطلع قوم نیز مورد تایید قرار می*گیرد.


با این حساب تردیدی باقی نمی*ماند که حرکت قومی و جمعی تیره*ای از سلاجقه کرمان در یک دوره ناامن به جانب خراسان که از طریق سیستان صورت گرفته*است سبب شده تا جمعی در سیستان باقی بمانند و دیگران به راه خود ادامه دهند تا در محل جلگه سلجوقیان با رفاه بیشتر روزگار بگذرانند.


تیره*های طایفه 


امروزه از نوادگان رئیس بیگی تیرهای خوشداد، حسین اختاد(خداداد) یا حسین دینار، صدیف و محمد قاسمی و رضایی وجود دارند.

از نظر اسمی یا از نظر محل سکونت سنچولی*های سیستان به پنج تیره(شاخه) زیر تقسیم می*شوند :


تیره سیک (سیک چولی یا سنچولی) ساکنین طلایی زابل

تیره ملک جعفری*ها ساکنین ده سنچولی شیب آب تا منطقهٔ میان کنگی زابل

تیره سرگل ساکنین قریه گوری و توابع سیستان

تیره دو کله که قومیت با صدیف دارند در میان کنگی و برخی از جاهای دیگر سیستان پراکنده*اند.

تیره رضایی که قبلاً در قریه ریگ آب زابل و بعد از آن درشهرزابل، زاهدان، شهرستان سرخس و نواحی شمالی ایران (ترکمن صحرا) نقل مکان نموده*اند.

]


روستای سنچولی، از توابع شهرستان زهک در استان سیستان و بلوچستان.

شهرک سنچولی، از توابع شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان.

سنچولی*آباد، از توابع بخش مرکزی شهرستان مینودشت در استان گلستان.

سیروس سنگچولی کاپیتان و دروازه بان تیم پیام مشهد.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه سرگزی

: معرفی طایفه های سیستان

طوایف سرگزی

در کتب مختلف در باب طوایف سرگزی کمتر صحبت شده است .چرا اکه ایشان را از تنه سرگزایی و سنجرانی میدانند لاکن مطالعه تاریخی این قوم نشان میدهد که تاریخ از انان به بزرگی یاد نموده است و یعقوب لیث صفاری ایشان را به شجاعت و چشمان فراخ ستوده است.

حاصل بررسی های ما نشان میدهد که اقوام سرگزی در منطقه جنگل گز و در زیر مجموعه های ابراهیم خان سنجرانی زیست می نمده اند و در واقع سرگزایی ها و یا سنجرانی هایی هستند که در منطقه جغرافیایی خاصی زندگی نموده و نام خود را از انجا اخذ نموده اند.(سنجرانی که گفتیم نه به اعتبار سنجر فرزند سرگل بلکه به اعتبار نام سنجر خان زند جد اعلای سرگل و سنجر و زهروز از این تعبیر استفاده کردیم)

نزاع با برخی طوایف افغان از سویی وخیانت بزرگ کلد اسمیت در کشیدن مرز از میان محدوده زیستی این طوایف سرگزی ها را از جنگل گز به محدوده قدرت خان کیانی در جلال آباد می کشاند

شواهدی متعدد نشان میدهد که رابطه نزدیکی بین خان کیانی و سرگزی ها بوده است که بنظر حقیرریشه در وصلتی میان خان سنجرانی با کیانی ها بوده است.

به هر تقدیر این طایفه بعد از سرگل بیشتر با نام ملک سید محمد آقا شناخته میشود.وی ساکن جلالآباد بوده و بعدها به درخواست خان کیانی به کچیان می آید .ارگ کچیان نیز چون ارگ سکوهه دراری موقعیت خاصی بوده است.

دکتر ایرج افشار سیستانی که خود از سمت پدر از طایفه سرگزی است دو شخصیت مهم را در شجره خود و بیشتر سرگزی ها ذکر می کند یکی الله وردی خان است که پل اللهوردیخان در اصفهان (سی و سه پل)را ساخته و در نیروی دریایی در خلیج فارس رشادتها کرده است و نیز امام وردی که حماسه شجاعتش در خلیج فارس مشهور و تندیس او اکنون در قشم نهاده شده است.

وجود افرادی در این طایفه به شجاعت اللهوردیخان و امام وردی خان که باید ایشان را سرداران خلیج همیشه فارس نامید و نیز محقق تلاشگری چون دکتر ایرج افشار سیستانی و هزاران هنرمند پزشک روحانی محقق شاعر و نخبه در این طایفه نشان میدهد که اینان از نوادگان خلف حضرت حمزه سیدالشهداء و مهرنگار دختر هرمز فرزند انوشیروان ساسانی هستند و این شجره تحت نام طایفه سنجرانی در زاد سروان سیستان آمده است.

اولاد سنجر در کشورهای متعدد پراکنده هستند و سرداران سنجرانی در دالبندین پاکستان با اقتدار زندگی می نمایند.

---------------------------------------------------------------------------------------[b][c



۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه قروتخوار

طایفه قروتخوار

در کتاب زادسروران سیستان نوشته رییس الذاکرین در وصف این طایفه چنین آمده است :

سیصد سوار موشکار ****** همه چتله نو قروت خوار



در این بیت موشکار به معنی شکارچی می باشد که اشاره به حرفه سواران قروتخوار و چتله دارد


طایفه قروتخوار:


به گفته بزرگان قوم و آنچه سینه به سینه نقل شده نسب این قوم به سه برادر میرسد که از فارس به این منطقه کوچ نموده و به طایفه بزی بسیار نزدیک بوده اند



و نامیدن این طایفه به نام قروتخوار برگرفته از حرفه اکثریت این قوم یعنی دامداری که قروت (کشک) نیز از محصولات این شغل بوده است ,می باشد


قروتخوارها عمدتا مردمی تنومند ,قوی پنجه و پر هیبت بوده و در بیان نیز تند گفتاربوده اند


این طایفه از آنجایی که دارای اجتماع منسجم بوده در حوزه قدرت هیچ یک از خوانین چون پردل خان,محمدشریف خان و محمدرضاخان اسکان نیافته و خوشامد گویی هیچ یک را نگفته است


از اقتدار خاصی برخوردار بوده است ودر مقابل پرداخت باج ومالیات دامها و حق علف چر به مامورین دولت (گوگیر) مقاومت مینمودند و زیر بار آن نمیرفتند


یکی از نمادهای اقتدار اقوام در سیستان معرفی نکردن افراد قوم به دولت و ندادن سرباز بوده است که این امر توسط کدخدا انجام میشده . در زمان کدخدایی , کدخدا مزار مشهدی ,ایشان تنها یک سرباز معرفی نموده است و از فرستادن افراد بیشتر امتناع نموده است که این موضوع را میتوان از نشانه های قدرت و اقتدار این قوم برشمرد


در مورد اقتدار این قوم همین بس که بسیاری لز طوایف گاودار سعی در قرابت با طایفه قروتخوار را داشتند تا در مواجهه با سایر طوایف گاودار امنیت خود و علوفه دامهایشان که نقش حیاتی در دوام و بقاء آنها را داشته تامین وتضمین نماید .


با توجه به اینکه این قوم در سواحل هامون وصابری زندگی میکردند شکار پرندگان وصید ماهی یکی از اصلیترین منابع تغذیه آنها بوده است و مردان این طایفه در شکار پرندگان بدون اسلحه مهارت مثال زدنی داشتند


سکونت :


مردم این قوم شامل عشایر نیمه کوچنده که محل سکونتشان در حاشیه هامون و صابری از جنوبیترین قسمت هامون (سنگل, sengol ) در نزدیکی سفید آبه تا کرانه های صابری و خاریکه بصورت فصلی یا بسته به شرایط علوفه دامهایشان ( که اغلب گاوداربوده اند)متغیر بوده است


البته محل اصلی سکونت بخش عشایر این قوم منطقه شند برنگ (shand_e_bareng ) در فاصله 5 کیلومتری شمال میل نادر و سرکال (sar_e_kal ) در غرب کوه خواجه و شورود ( shorod) در شمال کوه خواجه بوده است که هنوز آثاری از آنها دراین مناطق بر جای است .


بخشی از این طایفه نیز روستا نشین بوده اند و در روستاهای دادی, ده لطف الله , کوه خواجه و سامیه ... از روستاههای حاشیه هامون از بخش شیب آب ساکن بوده اند وهنوز عده ای از آنها در این مناطق هستند . به نقل از ریس الذاکرین در کتاب اقوام سیستان در سال 1288 بخشی از این طایفه در ده کدخدا عوض ساکن بوده اند


پس از بروز خشکسالیهای پی درپی در سیستان واز بین رفتن تالاب هامون این قوم مجبور به ترک مامن و ماوای خود شدند و اکثرا در شمال ایران (ترکمن صحرا ) گلستان کنونی و زاهدان و شهر زابل و مشهد و کرج ساکن شدند


بزرگان :


این طایفه همانند تمام اقوام سیستان از اجتماع منسجم برخوردار بوده است که حل مشکلات درون جامعه شان وهمچنین تعامل با دیگر طوایف با رویکردی کدخدامنشانه مواجه بوده است , کدخدا علی کرم بیک (حدود سالهای 1290 الی 1315 )که در سامیه ساکن بود و مشکلات هر دو بخش روستانشین و دامدار ساکن هامون را رفع و رجوع مینمود و با توجه به اینکه پراکندگی سکونت طایفه قروتخوار گسترده بود و در صورت بروز مشکل حضور به موقع کدخدا علی کرم بیک میسر نبود از این رو کدخدا عبدالله ملاحسین در قسمت حاشیه هامون ( بخش دامدار ) امور طایفه را مدیریت مینمود (1290 - 1330 )پس از آن کدخدا مزار مشهدی (1330-1385 ) و در حال حاضر کدخدا حبیب مشهدی



منابع :

کتاب زاد سروران سیستان نوشته رییس الذاکرین

دانشنامه ویکیپدیا (ایجاد شده توسط نگارنده )

بزرگان قوم

برگرفته از مقالات تالارگفتمان




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه گلوی

معرفی طایفه های سیستان

طائفه گلوی:


جد بزرگ آنها از قائنات به سیستان آمده است. حرفه اصلی آنها کشاورزی و اکثرا مردمی شده اند


زحمتکش اند که در روستاهای جمال زاده،ده لطف اله،


ده علی اکبر، ده سنچولی،و گل خانی سکونت دارند.


شمار قابل توجهی از آنان در گنبد و گرگان و سرخس روزگار می گذرانند. عده زیادی از آنها تغییر نام داده و ملقب به مختاری.


 



۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه ملائی

 طایفه های سیستان

طائفه ملائی:



هنگامی که مرکز حکومتی سیستان به ناحیه زاهدان کهنه انتقال یافت شماری از ملایان ناحیه


اوق به مناطق مجاور آن کوچ کردند و در کنار مسجد گوسنک بر روی پیشه ای مستقر شدند


که بعدها بنام پشته ملا مشهور شد.


اولاد ملاخسرو و نیز جماعت ملای منطقه بنجار که به ملائی ملقب شدند از اعقاب شناخته شده


همین ملایان بودند که به قصد تدریس از شیراز به این منطقه آمده بود.


این مدرسین مومن علی رغم ناامنی های ناشی از هجوم سیل و یا قتل و غارت مهاجمینی چون


تیمور و شاهرخ به حیات خویش ادامه دادند.


طبیعی است که یکی از علل ابقای خسروی ها و ملائی ها در این منطقه،ارتباط معنوی آنان


با تربت پاک اجدادشان بود که در مزار چهل پیر به خاک سپرده شده بودند. بدون تردید


مدرسین مذکور مقرری خود را از خزانه ملکی و یا محل موقوفات اهدائی ملک وقت دریافت


میکرده اند. بنابراین به ملایان ملکی یا خسروی مشهور شده اند در عین حال نباید این حقیقت


را از نظر دور داشت که خسروی ها شاخه ای از جماعت ملاهایند که جد بزرگ آنها


ملاخسرو نام داشته و اینان خویشتن را به وی منتسب نموده اند..



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr