پایگاه اطلاع رسانی طایفه شنبه زهی

هدف جمع اوری شجره نامه طایفه ها بلوچ و تاریخچه بلوچستان سیستان توابع قوانین جمهوری اسلامی ایران

پهلوان (طایفه)

پهلوان، نام یکی از تبارهای سیستانی در ایران و کشورهای افغانستان و ترکمنستان می‌باشد.

گروهی از مردم این تبار اعتقاد راسخ دارند که از بازماندگان و اعقاب رستم دستان، قهرمان شاهنامهٔ فردوسی هستند که در عهد سلاطین کیانی، فرماندهی لشکریان ایران را بر عهده داشت؛ دیو سفید را کشت و افراسیاب را شکست داد.

گروهی دیگر از مردم این تبار بر این باورند که زمانی که بهمن پسر اسفندیار برای خونخواهی پدرش به سیستان لشکر کشید و فرامرز پسر رستم را به دار آویخت، یکی از یلان فیروزکوهی، فرمانروای سیستان شد و این تبار از او پدید آمد.

در حال حاضر؛ بسیاری از اعضای طایفه در نقاط مختلف از کشورهای ایران، افغانستان و ترکمنستان سکونت دارند.

مردم این طایفهٔ سیستانی؛ در کشور ایران، در شهرهای زاهدان و زابل؛ عموماً در روستای میرزاخان و روستای پهلوان، روستای دوست محمد دادشاه، روستای جان محمد آخوند پهلوان، روستای دوست محمد شاهگل و روستای کدخدا حیدر شهرستان زابل بسر می‌برند.

همچنین در استان البرز (روستای کندر)، استان سمنان (شهرهای شاهرود و دامغان)، استان اصفهان، استان تهران (شهرهای فرون آباد و ورامیناستان گلستان (شهرهای کلاله، گالیکش، گنبد، آزادشهر، گرگان، آق قلا و انبارالوم)، استان خراسان رضوی (شهر سرخس) زندگی می‌کنند.

مردم طایفهٔ پهلوان در کشور افغانستان در منطقهٔ چخنسور، دشت مارگو و نواحی اطراف آن سکونت دارند. این گروه از اعضای طایفهٔ پهلوان در زمان اشغال افغانستان بدست روسها؛ در مبارزات و نبردهای مردم افغانستان با روسها، نقش بسزائی را ایفاء نمودند. پیکر شاه پسر میرزا حمزه پهلوان، شخصاً فرماندهی تعدادی از دسته‌های رزمی مجاهدین افغان را در جنوب عرب افغانستان را بر عهده داشت.

شایان ذکر است که پس از اجرای قرداد پاریس که با نظارت و خواست کشور انگلستان بر ایران تحمیل شد؛ بخشی از ایران بنام «آریانا» که امروز افغانستان نام دارد، از سرزمین مادری جدا شد. در طی اجرای این قرارداد؛ بخشی از سیستان نیز از ایران جدا گردید و به همین دلیل بعضی از افراد طایفهٔ پهلوان که در آن نواحی قرار داشتند، تبعهٔ افغانستان محسوب شدند.

همچنین مردم طایفهٔ پهلوان در کشور ترکمنستان در شهرهای مرو (ماری)، بایرامعلی، یولاتان، ایلکی، چهار جوی (اخیراً نام این شهر را حکومت ترکمنستان، به ترکمن آباد تغییر داده است) سکونت دارند. این افراد، در اوایل عهد حکومت قاجاریه که هنوز ترکمنستان از ایران جدا نشده بود؛ به آن منطقه مهاجرت کرده بودند. این افراد ارتباط خود را با کشور ایران و سرزمین مادری و آداب و سنن ایرانی و اعتقادات شیعی؛ بشدّت حفظ کرده‌اند.

منابع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

نوری (طایفه)

طایفه نوری، این طایفه خود را از مهاجرین غیر بومی بر می‌شمارند واعتقاد بر این دارند که جد نهم شان به نام حسن از منطقه نور تهران به سیستان آمده‌است. نام طایفه نوری احتمالا از نام نوراباد مرکز شهرستان ممسنی گرفته شده است ممسنیهادراصل سیستانیهایی هستند که در دوره اشکانی به فارس مهاجرت کرده اند.طایفه نوری از بازماندگان 9 هزار نفر خانوار ممسنی در استان فارس بوده اند که به دلیل حمایت از شورش محمدخان بلوچ ممسنی در جنگ با نادرشاه که در ممسنی فارس رخ داد، به شمال ایران تبعید شدند و از آنجا به سیستان رفتند و به سایر طوایف سیستانی ممسنی تبار پیوستند.البته به غیر از تیره نوری های شیب آب که خانواده ای کوچک هستند و زروانی های نو مسلمان شده می باشند.که فرزندان مراد نوری و سامیار نوری می باشند و در حال حاضر در کوچ هزاره زروانی به سر می برند حسن که برخی از وی به نام محمدحسن «ممسن» یاد می‌کنند، در هنگام ورود به سیستان دارای چهار پسر و سه دختر بوده و بصورت دامدار در منطقه کودهای بین دشتک وشهرک وارد شدند. و زمانی که زاد و ولدآنان فزونی گرفت، از آنجا به نواحی دیگر سیستان پراکنده شدند. محل پراکندگی جمعیتی، در ابتدا مناطق پشت دشت ورمال تا حدود ده سنچولی و مجاور قریه دادی و شیب آب بوده‌است. تبحرشان در امر کشاورزی موجب شد تا گروهی از آنان به موازات دامداری به قریه رنجمال و ابراهیم آباد میان کنگی کوچ نمایند. بنا به گفته فرزندان مشهدی محمد در حدود سالهای 1308 هجری شمسی هنگام دادن شناسنامه در زابل روستای ده علی جعفر وقتی مامور ثبت احوال به روستا آمده بود بزرگ طایفه نوری بنام مشهدی محمد از وی استقبال و برخورد خوب می کند فلذا آن مامور در شناسنامه ایشان و بستگانشان نیک رفتار را اضافه کرده و این برخورد خوب باعث تغیر در فامیلی این طایفه شده است که بعد از گذشت سالها بعلت خشکسالی به سمت گرگان کوچ میکنند و در شرق گرگان در مکانی به همراه بستگان سکنا میگزینند که نام آن روستا را به اسم بزرگشان که محمد بوده محمد آباد گذاشته اند همچنین مقبره ایشان در امامزاده روشن آباد در قطعه محمد آبادیها میباشد

تیره‌های طایفه نوری

  • تیره تاج محمد - در کرباسک زابل سکونت دارند
  • تیره امام دادحسن - نوری‌های گوری زابل و شهرستان سرخس
  • تیره محمد حسن نوری راد - در الله آباد زابل .نام پسران: --غلام نوری راد . --عباس نوری راد. --حسین نوری راد.
  • نام پسران حسین نوری راد:(1)علیرضا نوری راد (2)محمد نوری راد (3) مهدی نوری راد (4)مجتبی نوری راد.
  • تیره محمد علی نوری راد - در الله آباد زابل .نام پسران:حسین نوری راد
  • تیره محمد حسین نوری راد- در مشهد
  • تیره محمد نیکرفتار نوری-در گرگان و کردکوی .
  • تیره علی اکبر نوری .در روستای مارگان.بخش میانکنگی. * تیره حاج عیسی نوری .یکی از بزرگان طایفه نوری در بخش میانکنگی ...دهستان مارگان...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

خمر (طایفه)

مردمان طایفه خمر با ریشه نخی(نخعی)ازطریق جد خود،میرقنبر (درتلفظ شرق ایران کمبر و مصطلح شده به خمر)نخعی براهویی(برگرفته ازابراهیم) به نیای بزرگوارشان جناب ابراهیم ابن مالک اشترمی رسند(دردوران خفقان اموی،جمعی ازفرزندان ابراهیم مالک اشترنخعی باعبورازکویرمرکزی؛شرق ایران را برای زندگی انتخاب نمودند)که این موضوع درکتاب زادسروان سیستان مستندقیدشده است(که خمرو نخی بوده ی)وهمان خصلت های ستیزندگی که درخون این طایفه جاری بوده سبب شده تا در تاریخ و شناسنامه سیستان با شعرمعروف(سون لف خمرو مرو-بی تیروبی کمو مرو)ثبت و ضبط گردند.لذابه عنوان فامیلی که سیر تاریخی ازمذحج،نخعی،قمبرانی(قنبرانی=کمبرانی) ودرنهایت خمر داشته و به سرزمینهایی که دراین مهاجرت تاریخی از یمن به جنوب عراق وسپس به منطقه کلات (بلوچستان)ودرنهایت سیستان پای گذارده اند. براساس دست نوشته‌های فامیلی و گفتار مطلعین طایفه، به هنگام شکست اشرف افغان و فرار وی به جانب سیستان وبلوچستان، جماعتی از ایران به لحاظ تعصبات عمیق میهنی، راه را بر اشرف بسته و جمیع همراهان او را قتل‌عام کردند و گروهی را به اسارت گرفتند؛ و به روایتی خود اشرف افغان نیز در این درگیری و نبرد به دست این گروه کشته شد. این ایرانیان متعصب تحت فرماندهی میر احمد قنبرانی به حوالی سیستان و در مسیر گذرگاه اشرف به کمین نشسته وکار او راع یکسره نمودند. میراحمدخان، بزرگ طایفه قنبرانی بود.

نام قنبرانی یا کمبرانی به مرور زمان به کمبر سپس به خمبر تغییر حالت داده واکنون تبدیل به خمر شده است. محل سکونت میر احمدخان را کلات (منطقه‌ای در بلوچستان پاکستان) ذکر می‌کنند.

نادر شاه خدمتی را که میراحمد خان در خصوص در گیری و شکست اشرف انجام داد را مد نظر قرار داده و وی را در زمره ملتزمین رکاب و سران لشکر خویش در جنگ قندهار و هند قرار داد و سپس حکومت بلوچستان را به وی تفویض نمود.

در مسیر حرکت طایفه قنبرانی (خمر) که پس از فتح دهلی توسط نادر شاه از طریق سیستان عازم کلات بلوچستان بودند، امام دادخان قنبرانی با جماعتی از افراد طایفه خود در سیستان باقی ماند وآنگاه به عمران قریه لف و پلگی خمر، همت گماشت. توسعه و گسترش تعداد افراد طایفه -مشکل عمده طوایف سیستان- که طبیعتاً نیاز به علفچر (چراگاه) بیشتری را جهت دام‌های شان، ایجاب می‌نمود، آنان در مناطق طلفک، ابراهیم‌آباد شیب آب، نیزار ده سرخ میانکنگی وتپه خمک، پراکنده شوند و این مناطق همچنان در دست شان باقی‌مانده است.

هنگامی که استقلال خان کلات، بر اثرنفوذ انگلیسی‌ها خاتمه یافت، میر خداداد خان (خان کلات) نوه نصیرخان ابن میرعبدا.. خان ابن میرسمندرخان ابن میراحمدخان قنبرانی شدیداً با انگلیسی‌ها درگیر شد. در همین زمان بود که جماعتی از قنبرانی‌ها مقیم سیستان (خمرها) به قصد تصرف املاک موروثی خود به کلات بلوچستان مهاجرت نمودند.

براساس مدارک موجود، میر خدادادخان به هنگام احساس شکست به جمیع بزرگان طایفه خمر از قبیل سردار درویش خان، کدخدا علی اصغر، کدخدا میربیک و کدخدا علی، نامه نوشته و ضمن آنکه، آنان را از وضع و موقعیت خویش مطلع ساخت، ضرورت اقدام تصرف املاک موروثی را به آنان گوشزد نموده است. بزرگان طایفه مدعی اند که خدمت نامه (حکم) نادرشاه و یک قبضه شمشیر اهدایی در دست ایشان می‌باشد. همچنین آنان معتقدند که ناصرالدین شاه به موجب یک فرمان نامه الطفاتی به سردار درویش خان کمبرانی، از زحمات وی قدر دانی کرده است. البته گلمحمد خان فرزندنوه ایشان درزابل زندگی می‌کند

از مشهورترین مردان این طایفه سردار دادالله خان کمبرانی است که به هنگام عزیمت سردار علیخان سربندی به تهران، از همراهان وی بوده و هم‌زمان با کهندل خان و فتحلی خان سربندی به اخذ درجه سرتیپی نائل آمده است.

ویژگی طایفه

یکی از خصایل مهم مردان طایفه خمر ستیزه گری آنان است که حکایت از روحیه سلحشوری و جنگاوری آنان را دارد. یک شعر مصطلح و عامیانه و رایج در سیستان به شرح حال مختصر این طایفه اشاره دارد.

سون لُف خِمَّرو مَرو بی تیر و بی کَمو مَرو

یعنی به طرف طایفه خمبرها نروید و اگر می‌روید بدون تیر وکمان (ابزارجنگی) نروید. به استناد همین شعر است که می‌توان به خصلت ذاتی این طایفه که، روح جنگاوری و سلحشوری است، اعتقاد پیدا نمود.

تیره‌های خمر

  • محمدنبی خان ابن محمدامیرخان درقریه لف
  • حاجی علی اکبر درقریه طفلک
  • کدخدا رضاقلی در دولت‌آباد میانکنگی
  • کدخدا عباس (خوشرو) دربالاخانه زابل
  • کدخدا حسین خمرفرزند حاجی در قریه سیادک
  • کدخدا سلطانعلی خمر از قریه طلفک
  • کدخدا لشکر خمری صادق از قلعه کهنه(فیروز اباد)

محل سکونت

محل سکونت طایفه خمر در سیستان،شهرستان زهک شهرستان زابل استان خراسان رضوی مشهد استان گلستان گرگان روستاه‌های دادی، قوام آباد، شندک، بالاخانه، سیادک، تپه کخا، دولت‌آباد، تپه خمک (نیزار سدکی واقع در میانکنگی)، طلفک، قلعه نو، جزینک، کلوخی، پلکی، لف و کود می‌باشد. آنان با طوایف نارویی، سارانی، سربندی، خوشرو، سنجرانی مواصلت ریشه دارند.

منابع

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

راز (طایفه)

راز، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستان می‌باشد.

این طایفه، نخست در منطقه دشتک سیستان سکونت داشته اند. حرفه اصلی آنان بلم‌رانی در حاشیه دریاچه هامون و ماهیگیری بوده است. با توجه به کاهش آب منطقه و افزایش و توسعه زمین‌های کشاورزی، آنان به کار کشاورزی روی می‌آورند. مردم این طایفه اکنون در منطقه زهک، قلعه نو و دشتک زابل زندگی می‌کنند. و تعدادی نیز از آنان در شهرهای گنبد کاووس، گرگان، سرخس و همچنین افغانستان ساکن هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

میر (طایفه)

میر، یکی از طوایف سیستان است. قدیمی‌ترین مآخذی که در شناخت ریشه‌ای این طایفه راهنمایی می‌کند کتاب احیاالملوک می‌باشد. براساس مندرجات این کتاب، تاغزون یا تاغرون جایگاه میران و بزرگان سیستان می‌باشد.

در صفحه ۳۵۹ کتاب احیاالملوک دربارهٔ نفوذ و گستردگی میران چنین اشاره شده‌است «میران همه خدمت ملک آمدند که ما مهمات سیستان، چنین ساخته‌ایم که مبلغی به دست خود به ازبک بدهیم و تتمه مال سیستان به هر نوع، به خاطر عالی می‌رسد، چنان فرمایند.»[۱]

میران تاغزون که در تاریخ گاهی از آنان به نام میران پشت زره یا پشت زاوه یاد می‌شود، تنها به لحاظ نیروی ستیزندگی و یا مهارت در جلب حمایت حکام زمان خویش که منصب میری را به آنان پیشکش می‌نموده‌است، ملقب به این نام نشده‌اند، بلکه در شعر وادب نیز از خود تبحر نشان داده‌اند.    یشان میر محمدعلی و میر برخوردار را جد بزرگ خود معرفی می‌کنند و چنین معتقدند که این دو برادر، در زمان سلطان محمدخدابنده بین سال‌های ۹۸۵ تا۹۹۵ ه. ق به سیستان آمده‌اند و شامل شاخه‌های زیر می‌باشند. × میران ده حاجی حسین و سنجرانی معروف به میران میلک بخش مرکزی شهرستان هیرمند (میانکنگی سابق) - بزرگ آنان کدخدا شاهمیر میری می‌باشد که در سال ۱۳۶۷ فوت کرده است و فرزند بزرگ وی حاج حسین میری بزرگ آنها شناخته می‌شود.

  • میران ده علی جعفر - بزرگ آنان حاج غلامحسین ابن حسن ابن مرادی ابن اسماعیل ابن میرکاظم می‌باشد.
  • میرا ن کمک (روستای کمک) - فرزندان درویش ابن علی اکبر و فرزندان اکبرمردان، نوه دختری میر کاظم می‌باشند.
  • میران ده صفدرمیربیک - فرزندان میربیک بن لشکرخان ابن میرکاظم هستند.
  • میران جزینک، ریشه اصلی این جماعت از میران وابسته به میر غیاث است.
  • میران میر شاهبیک، در حوالی ده میر ونزدیک به بهرام آباد سکونت دارند.
  • میران میرکامران و میر مختار - در ده میر ساکن هستند.
  • میران ده‌فتح‌الله، از اعقاب فتح ا.. و باجناغ فتح ا.. ابراهیم می باشندفرزندان ابراهیم عبارتند از میر گل، اصغر، اکبر و محمدعلی که اکثریت میران ده فتح ا.. از فرزندان همین چهار برادر هستند که در اصل از افضل‌آباد به این مکان کوچ کرده‌اند. میران ده میرعباس در بخش شیب آب با میران ده فتح الله از یک تیره و از نسل فتح الله میباشند و بزرگ ده میرعباس حاجی میرعباس (نوه ی فتح الله خان) میباشد که نام ده به نام ایشان نامگذاری شده است.
  • میران شیطو (حیدرآباد) -بعد از اینکه مرکز اصلی میران به ویرانی گرائید، به این منطقه کوچ کردند.
  • میرا ن بنجار - بادار محمود، جد بزرگ میران این منطقه را آباد کرده وبرای سکونت خویش برگزیده‌است.

تیره میران میرعنایت

دو برادر به نام‌های میر محمود و میر محسن بعد از این که به چخانسور و خاشرود رفتند، فرزندانشان مجدداً به سیستان آمده و روستای بولائی و رندعنایت و بعد از آن ده حاجوک وامیرآباد را ساخته و تیره میر عنایت را تشکیل دادند. درخشکسالی حدود۷۰سال قبل درسیستان بیشتر مردم ان دیاربه اقصی نقاط ایران وحتی به کشورهای همسایه کوچ کردن طایفه میرعنایت ومیرویس وکمرکی که وابستگی بیشتری به هم داشتند به استان گتستان کوچ وسکنی ودراقصی نقاط ان مستقرشدندوبیشتردرشهرستان بندرترکمن فاضل آباد ازادشهر وگنبدوکلاله سکنی گزیدند. بزرگان این طایفه مرحومان کربلایی غلامحسین جانی. حاج غلامسین جانبی عنایت. حاجی غلام محمد میرویسی. کربلایی غلامعلی کدخدایی. حاج احمدایزدپناه درآیند هٔ نزدیک سایتی'' در این زمینه راه اندازی خواهدشددست همکاری نخبگان وریش سفیدان عزیز رامی فشاریم وازکاستی عاجزانه عذر می‌خواهیم واز همهٔ دلسوزان فرهنگ ادب درشناسایی همهٔ طوایف سیستانی وشناسایی ان به نسلهای آینده خواهانیم دین خودراادا نمایند. تانسلهای بعدی به هویت وفرهنگ خودببالند... فرهنگی دلسوخته ازگرگان... دست همت بلندیاعلی درروز وفات معلم فرهیخته ودلسوز مرحوم غلامعلی سالاری ازطایف ی کمرکی و وابسته به میرعنایت ۲۶٫۱۳۹۳هجری. شمسی

تیره میران میر عبدا..

ملک بخت افزون ابن ملک اردشیر از روستای نوفرست نهارجان، از توابع قهستان به سیستان آمده و دختری از سیستان را به همسری برگزید. ثمره این ازدواج، پسری به نام عبدا.. بود که فرزندان او، تیره میر عبدا.. را به وجود آوردند.

تیره میران سهراب یا میر سرخاب

جد بزگ آن‌ها میر سهراب در سرحد بلوچستان سکونت داشت و فرزندان وی تیره میر سهراب را تشکیل دادند.

تیره میران کلانتر

کلانتری‌های سیستان از نظر ریشه‌ای، اصالتاً خود را عرب می‌دانند و به نوادگان سنان ابن انس مشهورند.

تیره میران خزاعی

این تیره معتقدندکه به هنگام شکست طاهریان در خراسان، جمعی از اعراب خزاعی وابسته که مذهب شیعه داشتند متواری شده و قصد مهاجرت به افغانستان وارد سیستان شده و در آنجا ماندگار شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه سرهنگی

سرهنگی، لغتی است که ریشه آن به منطقه فرهنگی سیستان بر می‌گردد. بنا به منابع تاریخی، از کلمه سَرهَنگ برای فرماندهان عیاران (سرعیار) در زمان یعقوب لیث صفار استفاده می‌شده است که احتمالاً نام این طایفه سیستانی نیز برگرفته از این کلمه باشد. جَد این طایفه فردی به نام سرهنگ بوده که در روستاهای بَزی و آبادی‌های اطراف آن دارای ثروت و زمین فراوان بوده است و مردم آن روستا برای وی احترام خاصی قائل بوده‌اند.از گفته‌های علی رضا سرهنگی (از بزرگان طایفه سرهنگی) چنین بر می‌آید که:

هنگامی که در سیستان اداره ثبت احوال دایر شد، سرهنگ اسم خود را به عنوان نام خانوادگی طایفه و خاندان خود نهاد واز آن به بعد، افراد این خاندان به سَرهَنگی معروف گردیدند.[نیازمند منبع]

بنا به قولی دیگر، ریشه کلمه سرهنگی از کلمه سَرَنگ (نوعی گیاه خاص که فقط در سیستان می‌روید) گرفته شده است        امروزه افراد این طایفه، در استان گلستان و شهرستان‌های گالیکش (به ویژه روستای میرزاپانگکلاله و گنبد و روستای بَزی در سیستان و بلوچستان زندگی می‌کنند
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایغه ابیل

طایفهٔ آبیل، از طایفه‌های بلوچ سیستانی در استان سیستان و بلوچستان می‌باشد.

جی.پی. تیت، محقق و نویسنده بزرگ ریشه این قوم بزرگ را از ایالت اوتارپرادش در هند می‌داند.
از خصوصیات افراد این قبیله می‌توان به رنگ پوست سفید و سبزه، قدرت بدنی بالا، قامت بلند و گاهی متوسط اشاره کرد.

طایفه آبیل در زابل ساکن روستای هابیل، روستای عبدالرحیم آبیل، روستای آبیل، روستای آبیل پل رنده، خمک کمپاداره راه آبیل، ابراهیم‌آباد آبیل در سیاه پشته، بلوچ آبیل، رنده سفلی، روستای سنجرانی، دوست محمد، نوار مرزی میلک، سه راهی ملکی، شندل، بالاخانه و ده سرحدی و سایر مناطق می‌باشند.
همچنین مجموعه تپه‌های تاریخی آبیل واقع در روستای آبیل در بخش میان کنگی - دهستان مارگان از جاذبه‌های توریستی سیستان می‌باشند و قدمت آن مربوط به قرون ۴ تا ۹ هجری قمری می‌باشد.
جمع کثیری از طایفه آبیل در سطح شهر زابل و زاهدان سکونت دارند. این طایفه در ستیزه‌جویی و خوی جنگجویانه زبانزد بوده و در پی این خصلت یک تیره از آبیل‌ها پس از کشتار تعداد کثیری از هندوها به منطقه بلوچستان پاکستان مهاجرت کردند و سپس عده‌ای در چخانسور و گنگ ساکن شدند.

در این طایفه برخلاف اکثر طوایف که نام فامیلی یکسان و ریشه و نیای متفاوت دارند همه افراد طایفه آبیل از یک اصل و ریشه و نژاد مشترک هستند. این طایفه بصورت نواری از هند به پاکستان و افغانستان و در نهایت نواحی شرق و شمال ایران امتداد یافته‌است و اصالت این قوم در منطقه همواره زبانزد بوده‌است. در حال حاضر ریش سفید طایفهٔ آبیل، حاج بلوچ خان آبیل می‌باشد. سایر اسامی این فامیل عبارتند از:آبیل، هابیل، آبیلی،برجاس.

نامداران و سرداران طایفهٔ آبیل: از سرداران این طایفه کاظم آبیل، عبدالرحیم خان آبیل،حاج خواستی ابیل،حاج شیرمحمدهابیل، و حاج بلوچ خان آبیل می‌توان نام برد.

نام آبیل برگرفته از منطقه‌ای در ناحیه شمال و پشت دریاچه هامون (پشت آب) می‌باشد که این طایفه درگذشته در آن زندگی می‌کرده‌است.

«جی.پی. تیت» نویسنده کتاب سیستان، آبیل‌ها را باقی مانده قوم ابهیریا می‌داند که در سواحل دریای عمان و منطقه بلوچستان پاکستان سکونت داشته‌اند.
همچنین حدود ۱۰۰ سال پیش تعداد ۲۹۴ خانواده از طایفه آبیل در ناحیه گنگ و تعداد ۳۲۰ خانواده در چخانسور زندگی می‌کرده‌اند.

در گذشته طایفه آبیل بیشتر در نواحی ساحلی دریاچه هامون در سیستان و نیزارها و شهر زابل زندگی می‌کرده‌اند. شغل کلی این طایفه در گذشته دور دامداری و تعدادی نیز به شغل کشاورزی مشغول بوده‌اند.

منابعط

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه جنگی

جنگی، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستان ایران است. امیر بابکرخان پسر سوم کلان خان بن شاهو بارکزایی، دارای فرزند پسری به نام جنگیان شد و طایفه جنگی را پدید آورد.



تیره‌های زیر از عباس پسر جنگیان خان بوجود آمده است:


زینل، فرزندان وی عربشاهی شهرت دارند.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه بارکزایی

بارکزایی یا بارکزائی، از طایفه‌های بلوچ استان سیستان و بلوچستان می‌باشند.


این طایفه طبق یک شجره نامه، خود را از اعقاب «خالد بن ولید» می‌دانند. بارکزایی‌ها به دو شاخه بلوچستانی و افغانستانیمنشعب می‌شوند.



بارکزایی یا بارکزائی، از طایفه‌های بلوچ استان سیستان و بلوچستان می‌باشند.


این طایفه طبق یک شجره نامه، خود را از اعقاب «خالد بن ولید» می‌دانند. بارکزایی‌ها به دو شاخه بلوچستانی و افغانستانیمنشعب می‌شوند.










۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه درگی

دَرَگی، از طایفه‌های سیستانی استان سیستان و بلوچستانمی‌باشد.


نام این طایفه منتسب به زادگاه اولیه شان به نام «دَرَگ» است که در افغانستان واقع شده‌است. این طایفه خود را از میران میر عرب می‌دانند. ساکنین منطقه درگ عموماً شیعه متعصب بوده‌اند که در برابر عساکر قندهاری الاصل سنی مذهب، در گیر بوده‌اند.


درگی‌ها پس از متواری شدن از افغانستان، روستای درگی در ناحیه بخش پشت‌آب شهرستان زابل را بنا کرده و در آن سکونت کردند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr