پایگاه اطلاع رسانی طایفه شنبه زهی

هدف جمع اوری شجره نامه طایفه ها بلوچ و تاریخچه بلوچستان سیستان توابع قوانین جمهوری اسلامی ایران

طایفه بارانی

معرفی طایفه های سیستان (بارانی) بارانی یا بارنی، از طایفه*های سیستانی استان سیستان و بلوچستان می*باشد. بزرگان این طایفه معتقدند، زمانی که جلال*الدین خوارزمشاه برای سرکوبی لشکریان چنگیز و تدارک سپاه به غزنین حرکت کرد، در منطقه*ای به همین نام با او همراه شدند. بعدها بارانی*ها به جهان آباد و ده خانم مهاجرت کرده و به کار کشاورزی و دامداری پرداخته*اند. امروزه این طایفه در حاشیه نیزار میان کنگی زابل و منطقه قائنات به این حرفه مشغول هستند. بارانی*ها در روستاهای جهان آباد، ده قجر، ده بارانی ساکن هستند. بارانی*ها از لحاظ وابستگی خود را وابسته به طایفه*های محمد زهی، باروزهی و بارکزهی می*دانند. محمد زهی*ها و باروزهی*ها در افغانستان و بارکزهی یا ریکزائی*ها در بلوچستان سکونت دارند. این طایفه از ده تیره تشکیل می*شود: * تیره صفر * تیره محمد رسول * تیره بوران * تیره جماگل (جمعه گل) * تیره محمد اکبر * تیره کمال ( ساکن ده قجر بارانی ) * تیره قاسم * تیره سلیمان * تیره اسماعیل * تیره نورمحمد منابعغلامعلی رئیس الذاکرین. زادسروان سیستان. چاپ ۱۳۷۰،



۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه پودینه

 بزرگ پودینه (اصیل ترین وپرجمعیت ترین طایفه سیستان)

شرح مختصری در خصوص شجره فامیلی طایفه بزرگ پودینه


پودینه فرزند جلال


جلال فرزند غیبی (غیب الله)


غیبی فرزند شیرزی (شیرزهی)


شیرزی فرزند سامک (سیامک)


سامک فرزند صاحبخان سربندی سر سلسله طایفه بزرگ پودینه


پودینه فرزند جلال که طایفه ( پودینه ) از نسل او می باشند تنها فرزند جلال بوده است . می گویند که فرزندان او بعداز تولد ،از بین می رفتند. به همین دلیل، پس ازتولـداین فرزندش او را با گیاهی به نام پودینه به زبان زابلی ( پونه یا پدنه به زبان فارسی) ، شستشو می دهندکه بر اثر این کار او زنده می ماند ونام او را به نام گیاه شفا بخشش ( پودینه ) می گذارند . پودینه هفت فرزند داشت که اطلاعات کافی از تمام فرزندانش در دست نیست سه فرزند او بنامهای مامی (امامی) - دوستی و جهانبخش بوده اند . با زیاد شدن نسل فرزندان پودینه در نقاط مختلف سیستان ، طایفه پودینه شکل می گیرد .


تعدادی از تیره های وابسته به طایفه بزرگ پودینه عبارتند از :

1 - تیره اولاد اکبرعلی (اگبرعلی) از نسل مامی (امامی) پودینه ساکنین قدیم دولت آباد - افضل آباد - چنگ مرغو تا سال 1260 (ش ، ق) و ساکنین بعد از سال حدود 1260 (ش ، ق) در ادیمی - پشت ادیمی - هامونک - کوه خواجه - بندان - خاریکه - درددل - میانکنگ – ریگک – ریگ عذرا - بش دلبر - تیشه کنی – دک گز و .......


شجره فامبلی تیره اولاد ( اگبرعلی ) اکبرعلی :

اکبر فرزند علی - علی فرزند رضا - رضا فرزند عباس - عباس فرزند محمد - محمد فرزند شاجان - شاجان فرزند شاهان -شاهان فرزند زلفی -زلفی فرزند مامی - مامی فرزند پودینه


2 - تیره محمد رضا شاهباز از نسل دوستی پودینه ساکنیـن منصوری


شجره فامبلی تیره اولاد محمدرضا شاهباز :

محمدرضا فرزند شاهباز - شاهباز فرزند جهانبخش - جهانبخش فرزند محمد - محمد فرزند علی -علی فرزند رستم - رستم فرزند رحیم -رحیم فرزند غلام شاه - غلام شاه فرزند عسی - عسی فرزند دوستی - دوستی فرزند پودینه


3 - تیـره غلام حسین شاه جان (در خصوص نحوه ارتباط فامیلی این تیره اطلاعات کافی در دست نیست)


4 - تیره اخـداد ( اختــاد ) (در خصوص نحوه ارتباط فامیلی این تیره اطلاعات کافی در دست نیست)


5 - تیره هاشم ساکنین لورگ باغ (در خصوص نحوه ارتباط فامیلی این تیره اطلاعات کافی در دست نیست)


6 - تیره کــرمی ساکنین لورگ باغ (در خصوص نحوه ارتباط فامیلی این تیره اطلاعات کافی در دست نیست)


7 - تیره محمد حیدر (در خصوص نحوه ارتباط فامیلی این تیره اطلاعات کافی در دست نیست)


8 - تیره اکبر تقی (در خصوص نحوه ارتباط فامیلی این تیره اطلاعات کافی در دست نیست)


9 - تیره های موجود در میانکنگی (در خصوص نحوه ارتباط فامیلی این تیره اطلاعات کافی در دست نیست)


10 - تیره های مربوط به جماعت دو لفظه(دولوزه) که از وصلت باسنچولی ها به وجود آمده اند وچون گاهی خود را پودینه و گاهی سنچولی می نامند به این نـام معروف شده اند


11 - تیـره دوست محمد از نسل مامی پودینه ساکنین منصوری - افقانستان واطرف کوه خواجه


شجره فامبلی تیره دوست محمد :

دوست محمد فرزند صاحبداد - صاحبداد فرزند امام بخش - امام بخش فرزند شاهدوست - شاهدوست فرزند جانداد - جانداد فرزند شاجان - شاجان فرزند شاهان -شاهان فرزند زلفی -زلفی فرزند مامی - مامی فرزند پودینه


12 - تیـره حاجی پودینه از نسل جهانبخش پودینه درشهرکی ناروئی


شجره فامبلی تیره حاجی پودینه :

حاجی فرزند ابراهیم - ابراهیم فرزند علیخان - علیخان فرزند درویش - درویش فرزند عباس - عباس فرزند ابراهیم - ابراهیم فرزند نصرالله - نصرالله فرزند عبدالله - عبدالله فرزند قریب - قریب فرزند جهانبخش - جهانبخش فرزند پودینه


13 - تیره موسی پودینه آقایی از نسل دوستی پودینه در شیب آب زابل


شجره فامبلی تیره اولاد موسی پودینه آقایی :

موسی فرزند حسین - حسین فرزند آقایی - آقایی فرزند محمد - محمد فرزند حسین - حسین فرزند علی -علی فرزند رستم - رستم فرزند رحیم -رحیم فرزند غلام شاه - غلام شاه فرزند عسی - عسی فرزند دوستی - دوستی فرزند پودینه


تیره های پراکنده دیگری نیز وجود دارد که درسیستان وبلوچستان و منطقه سرخس استان خراسان و نیز ده پودینه که در خاک شوروی قدیم هم مرز با سرخس می باشد ، که اطلاعات دقیقی راجع به محل سکونت و نحوه ارتباط آنها با این طایفه بدست نیامده است ./


شرح مختصری درباره شاهان فرزند زلفی

شاهان فرزند زلفی یا زلف علی از نسل مامی ( امامی ) فرزند پودینه یکی از شخصیتهای معروف زمان خود بوده است ومردی زورمنـد ، بانفوذ و دارای مال و منال زیادی بوده است . این شخص بیشتردرمنطقه کوه خواجه زندگی می کرده است . می گویند حوض بزرگی در نزدیکی آرامگاه خواجه قرار داشته که این حوض توسط شاهان بخاطر بعضی از اعتقاداتی که داشتـه خراب می گردد. درنزدیکی آرامگاه خواجه درفاصله حدود یکصد متری جنوب غربی بقعه ای قراردارد که محل دفن شاهان میباشد . این بقعه به شکل بسیار زیبا با آجر سفال دور چینی وگنبد آن به صورت دوار با آجر دور چینی شده است . می گویند به خاطر خراب کردن حوض بعد از مرگ او شوپرکها ( خفاش ها ) داخل این بقعه جمع می شدند وصبح که مردم به زیارت خواجه می آمدند کثافتکاریهای این پرندگان را روی قبر شاهان میدیدند . تیره جانداد که فرزند شاجان از نسل مامی ( امامی ) پودینه می باشند این کاررا عیب بزرگی برای فامیل پودینه میدانستنداز این رو افرادی را هر روز مامو می کردند که تا قبل از اینکه خورشید طلوع کند قب اورا تمیز کنند تا مردم متوجه این موضوع نشوند .


نقل از کتاب زاد سروان سیستان در باره شاهان فرزند زلفی ( صفحه 36 ) محل مسکونی شاهان زلفی دامنه کوه خواجه بوده است و معتقدند مقبره وی درروی کـوه ودر قسمت جنوبی مقبره خواجه به شکل گنبـدی باقی است . می گویند مبارزه شاهان با اهل فساد و قمـار که به اسم زیارت خواجه مرتکب گنـاه میشدند ، او را برآن واداشت تا برای تادیب مفسـدین دست به تخریب حوضی بزندکه درجـلو مقبره خواجه بود و شکل دیگر حکایت چنین است که شاهان زیارت خواجه را نوعی شرک و بت پرستی میدانست وبرای اثبات بی اعتباری معجزات احتمالی خواجه که مردم به آن اعتقاد داشتند دست به تخریب حوضی زد که جایگاه وضو سازی زائران زیارت خواجه بود است


اقوام و طایفه*های استان سیستان و بلوچستان ایران


آبیل • ارابیب • ارباب • امراء • اربابی • ارجونی • اردنی • اله دو • اوکاتی • بلوچ*زهی • بارانی • بارکزایی • بامدی • بامری • بختیاری • براهویی • برخوردار • بزی • بندانی • پتی*پشم • پودینه • پهلوان • تجگی • ته کر؛تکر؛تیلر • جدیدالاسلام • جر • جمالزایی • حسین بر • گمشادزهی • شهنوازهی • شهلی بر • شه بخش • نارویی • قنبرزهی • گرگیج • جمشیدزهی • هاشم زهی • محمودزهی • عمرزهی • مرادزهی • ایرندگانی • سپاهی • رئیسی • دهواری • میربلوچ زهی • جمشیدی • جنگی • جهان*تیغ • چاری • چتله • چشک • حیدری • خاراکوهی • خدری • خمبر • درگی • درهی • دره*ای • دلارامی • دلخکی • دولفظه • ده*مرده • راز • راشکی • رامرودی • راهداری • رخشانی • رئیس • ریگی • زرهی • سارانی • سالاری • سراوانی • سرابندی • سرحدی • سرگزی • سرگلزایی • سموری • سنجرانی • سنچولی • سندگل • سیاه*سری • شهرکی • شهریاری • شیبک • شیخ • شیرانزائی • صیاد • عارفی • غلجه*ای • فخیره • فراهی • قروتخوار • قزاق • قهقایی • کاشانی • کته*لوک • کریم*کشته • کلبعلی • کمالی • کول • کوهکن • کیال • کیانی • کیخا • گدا • گرگ • گرگیچ • گلوی • گنجعلی • لکزایی • ماهککی • مختاری • میر • میرشکار • نارویی • نهتانی • نورا • نوری • هراتی برگرفته از تالار گفتمان

-------------------------------------------------

-------------------------



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه اییل

 ی آبیل، از طایفه*های سیستان در استان سیستان و بلوچستان می*باشد.


جی . پی . تیت، محقق و نویسنده بزرگ ریشه این قوم بزرگ را از ایالت اوتاپرادش در هند می*داند.

از خصوصیات افراد این قبیله می*توان به رنگ پوست سفید و سبزه، قدرت بدنی بالا، قامت بلند و گاهی متوسط اشاره کرد.


طایفه آبیل در زابل ساکن روستای هابیل، روستای عبدالرحیم آبیل، روستای آبیل، روستای آبیل پل رنده، خمک کمپاداره راه آبیل، ابراهیم آباد آبیل در سیاه پشته، بلوچ آبیل، رنده سفلی، روستای سنجرانی، دوست محمد، نوار مرزی میلک، سه راهی ملکی، شندل، بالاخانه و ده سرحدی و سایر مناطق می*باشند.

همچنین مجموعه تپه*های تاریخی آبیل واقع در روستای آبیل در بخش میان کنگی - دهستان مارگان از جاذبه*های توریستی سیستان می*باشند و قدمت آن مربوط به قرون ۴ تا ۹ هجری قمری می*باشد.

جمع کثیری از طایفه آبیل در سطح شهر زابل و زاهدان سکونت دارند .این طایفه در ستیزه*جویی و خوی جنگجویانه زبانزد بوده و در پی این خصلت یک تیره از آبیل*ها پس از کشتار تعداد کثیری از هندوها به منطقه بلوچستان پاکستان مهاجرت کردند و سپس عده*ای در چخانسور و گنگ ساکن شدند.



در این طایفه برخلاف اکثر طوایف که نام فامیلی یکسان و ریشه و نیای متفاوت دارند همه افراد طایفه آبیل از یک اصل و ریشه و نژاد مشترک هستند . این طایفه بصورت نواری از هند به پاکستان و افغانستان و در نهایت نواحی شرق و شمال ایران امتداد یافته*است و اصالت این قوم در منطقه همواره زبانزد بوده*است. در حال حاضر ریش سفید طایفه ی آبیل، حاج بلوچ خان آبیل می*باشد. سایر اسامی این فامیل عبارتند از:آبیل، هابیل، آبیلی .


نامداران و سرداران طایفه ی آبیل : از سرداران این طایفه کاظم آبیل، عبدالرحیم خان آبیل و حاج بلوچ خان آبیل می*توان نام برد.


نام آبیل برگرفته از منطقه*ای در ناحیه شمال و پشت دریاچه هامون (پشت آب) می*باشد که این طایفه درگذشته در آن زندگی می*کرده*است.


«جی. پی. تیت» نویسنده کتاب سیستان، آبیل*ها را باقی مانده قوم ابهیریا می*داند که در سواحل دریای عمان و منطقه بلوچستان پاکستان سکونت داشته*اند.

همچنین حدود ۱۰۰ سال پیش تعداد ۲۹۴ خانواده از طایفه آبیل در ناحیه گنگ و تعداد ۳۲۰ خانواده در چخانسور زندگی می*کرده*اند.


در گذشته طایفه آبیل بیشتر در نواحی ساحلی دریاچه هامون در سیستان و نیزارها و شهر زابل زندگی می*کرده*اند. شغل کلی این طایفه در گذشته دور دامداری و تعدادی نیز به شغل کشاورزی مشغول بوده*اند.

----------------------------




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه سرابندی.شهرکی


طایفه سرابندی از طوایف باستانی سیستان است.این طایفه و طایفه شهرکی و برخی طوایف دیگر سیستانی مانند :جر، جهانتیغ، بزی و ... تا زمان تیمور گورکان به نام ممسنی یا ممسنی نخعی نامیده می*شدند. تیموراکثریت جمعیت طوایف شهرکی و سرابندی ممسنی را به لرستان و همدان در غرب ایران و عده ای را به سمرقند تبعید کرد، و استفاد از نام ممسنی را برای آنها ممنوع کرد.شهرکی ها و سربندی ها( سرابندی ها بعدی)در چند موج مهاجرت در زمان شاهرخ فرزند تیمور، در دوره صفویه و آخرین بار به دستور نادرشاه از غرب ایران به سیستان برگشتند.شهرت طوایف سیستانی ممسنی به نخعی و انتساب آنها به مالک اشتر نخعی و شهرک مرزبان پارس از پدیده های شگفت است که به روزگار شکست ساسانیان از اعراب مسلمان برمی گردد.


شهرک مرزبان پارس در زمان یزدگرد ساسانی ریاست عشایر پارس را که به کردان پارسی معروف بودند، به عهده داشت.


به گفته مورخین اسلامی شهرک در سواحل خلیج فارس به مقابله بامسلمانان شتافت و پس از نبردی بزرگ همراه با بسیاری از جنگجویان طوایف کردان ( لران )پارسی کشته شد. روایات شفاهی قدیمی ممسنی های سیستانی بیانگر این است که شهرک پهلوانی بی همتا بود در نبردی تن به تن از امام علی شکست خورد و به وی گروید و مسلمان شد.شهرک به دلیل استفاده از نشان اژدها که نماد خاندان رستم بود به شاه اژدها یا مالک اژدر معروف بود.پس از مرگ یزدگرد ساسانی، شماری از جنگجویان ممسنی به عراق و عربستان رفتند و در سپاه امام علی خدمت می کردند و پس از شهادت امام حسین به لشکر مختار و ابراهیم فرزند مالک اشتر نخعی پیوستند. شگفتا که نام و لقب مالک اشتر نخعی همانند مالک اژدر لقب شهرک بود و عنوان پارتی نخرر که بین ممسنی ها به کار می رفت با نام قبیله نخع شباهت داشت.و از همان زمان بین ممسنی ها و نخعی ها هوادار امام علی پیوندهای قومی ایجاد شده است.انتساب طوایف ممسنی ها سیستانی به مالک اشتر نخعی و شهرک زرتشتی ملقب به مالک اژدر ( شاه اژدها)باعث سردرگمی نسب شناسان این طوایف و مورخین محلی سیستانی شده است. ممسنی های استان فارس خود را از تبار رستم زابلی جهان پهلوان ایران می دانند.


ممسنی ها از بازماندگان اتحادیه پارتی سکایی حاکم بر سیستان بوده*اندکه در نخستین سال های به قدرت رسیدن پارتیان ( اشکانیان )



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه نخعی

طوایف نخعی

نخعی ها یا جماعت نخی به واسطه انتساب رشته انساب مالک اشتر نخعی به جدی به نام نخع - نخعی نامیده می شوند. گمان قوی اینست که طوایف نخعی که در جنوب خراسان و سیستان وجود دارند از فرزندان مالک اشتر نخعی باشند از شاخه ابراهیم.

چراکه در دوران خفقان اموی فرزندان ابراهیم ابن مالک اشتر با عبور از کویر مرکزی ایران این ناحیه را برای زندگی انتخاب یا به آن مکان تبعید شده اند.

نخعی ها را در جریان لشکر کشی نادر به هند می توان یافت به عنوان فرمانده .اساسا نخ به معنی نظامی و نخی نیز به این معنا آمده است.زادسروان سیستان از این طایفه بعنوان جماعت نخی یاد و بین این جماعت و مالکی ها نیز رابطه ای قائل است.

نخعی ها با طوایف مختلف وصلت کار شده و حتی فامیل شان تغییر کرده است امااگر اجدادشان را بررسی کنید مب بینید که پیشوند نخ قبل از نام ایشان قرار دارد مثل نخ ابراهیم[b][color=#006400]


 



۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه جهان تیغ

 

جهان تیغ یا جهان تیغی، از طایفه*های سیستانی استان سیستان و بلوچستان می*باشد. این طایفه اصل و ریشه خود را از اعقاب مالک اشتر نخعی می*دانند. و چنین معتقدند که اجدادشان بعد از قیام مختار ثقفی مورد غضب حجاج بن یوسف قرار گرفته و آنان به علت عدم احساس امنیت ناگز شدند به ایران و (کرمان) مهاجرت نمایند، و در زمان نادرشاه از آن*ها در جنگ*ها به عنوان عساکر و سرباز شمشیرزن استفاده می*شده*است.


سالخوردگان طایفه حکایتی دارند که درآن آمده*است، به هنگام محاصره طولانی قندهار افغانستان، یکی از دروازه*های این شهر که، چهل زینه نام داشت، بارها توسط سربازان نادرشاه فتح می*شد و هر بارنگهبانی بر این دروازه می*گماشت اما صبح با جنازه آنان مواجه می*شد. این کشتار مرموزشبانه، ادامه داشت تا نوبت به نگهبانی به جماعتی از سیستان رسید. اینان گوشه پیراهن*های بلندشان را به هم گره زده و با خود عهد کردند تا با پای جان با هم مقاومت کنند و این ایستادگی سبب شد تا دروازه را از دست ندهند. این پیروزی مورد توجه نادرشاه قرار گرفت و آن جماعت را «جهان تیغ» نام نهاد.


سه نفراز این گروه سر آمد دیگران بودند که یکی در قندهار ماند و فرزندان وی به «جوخیز» معروفند و دیگری در سیستان اقامت کرد و فرزندان او جهان تیغ*های سیستان (شهرزابل و ده جهان تیغ) را تشکیل دادند و سومی به موطن خود یعنی کرمان (بم وتوابع ) مراجعت و به «جهان تیغی» معروف شدند.


*منبع :غلامعلی رئیس الذاکرین. زادسروان سیستان. چاپ ۱۳۷۰ مشهد،




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه ممسنی

 طایفه های سیستان 

یا هو

نخست از دوست خوبم جناب یوسفی بابت یاری بی دریغشون تشکر میکنم!

سابقه تاریخی ایلات ممسنی




چکیده


با بررسی کتب، مجلات، دیگر اسناد و شواهد و قرائن و هم چنین روایات شفاهی در خصوص ایلات ممسنی به نظر می رسد که ایل ممسنی ایل بزرگی بوده است که در مسیر تاریخ پرتلاطم خود از دوران کورش کبیر تاکنون بدین شرح تجزیه شده اند.


1- براهویی ممسنی آنها به زبان بلوچی صحبت می کنند و بزرگترین ایل بلوچ در کشور پاکستان هستند. و اغلب به نام محمدحسنی مشهورند. بعضی از آنها هم در جنوب افغانستان زندگی می کنند.


2- سیستانی های ممسنی شامل طوایف سربندی،شهرکی،جر، بزی،جهان تیغ،بامدی،نوری،قزاق ، پیری و نخعی که در سیستان و کرمان زندگی می کنند.


3- بلوچ ممسنی:شه بخش (اسماعیل زهی)،هاشم زهی و نوشیروانی


4- کرد ممسنی :شامل ایل سنجابی ممسنی تبار در ایران و ممسنی کرد در عراق و سوریه


5- لر ممسنی در استان فارس ، کوهگیلویه و بویراحمد و بختیاری.


6- گروههایی که دومورینی آنها را در کوهمره سرخی و اشگفت و پراکنده در فارس معرفی می کند.


کلید واژه: ممسنی، محمدحسنی، مماسنی، مماسن، براهویی، سربندی، شهرکی، اسماعیل زهی






مقدمه


در چند دهه اخیر ممسنی از لابلای کتب تاریخی در منطقه سر بیرون آورد و پیران ایل خود را که گهگاه از زبان جوانان می شنیدند ، در حیرت فرو برد. یکی از این نویسندگان حمدالله مستوفی است که آغاز و ظهور این ایل را در اوایل قرن ششم و شروع آن را از جبل السماق سوریه و ناحیه شامات معرفی می کند. که با قرینه هایی که به طور خلاصه در این مقاله خواهد آمد سنخیت آنچنانی ندارد.


کندو کاوهای جدید نظریه فوق را زیر سوال و در پرده ای از ابهام می برد.زیرا بر اساس نوترین نظریه ها ممسنی ها باز ماندۀ طوایف مرد پارس هستند که می توان آنها را به طوایف و ایلات براهویی ممسنی،سیستانی ممسنی، بلوچ ممسنی، کرد ممسنی و لر ممسنی تقسیم نمود. در این خصوص سخن فراوان است که متأسفانه حجم مجله اجازه تفصیل بیشتر را از نویسنده می گیرد.


طوایف ممسنی


ممسنی ها را می توان به طوایف زیر تقسیم کرد:


1- براهوی ممسنی که به زبان بلوچی هم صحبت می کنند و بزرگترین ایل بلوچ در کشور پاکستان است که بیشتر به نام محمدحسنی مشهورند. بعضی از آنهاهم در جنوب افغانستان هم زندگی می کنند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه ته کر

طایفه ته کررابهتربشناسیم.معنی ته کرچیست؟


طایفه تاکر (ته کر)


یکی از طایفه های اصیل سیستان و ایران ، طایفه تاکُر میباشد.((به قلم آرش آذری))


تاکر که در نوشتن به صورت :تاکر،تکُر،ته کُر،تاکُر نوشته می شود ولی یک جور خوانده می شود و یک معنی دارد به این صورت (ت –ً ک –ُ ر ) ولی در برخی جاها به صورت (تکور،تکوری،تکری،تاکری) نیز نوشته شده است که این شیوه های اخیر شاید به دلیل انتساب به ده تاکر (تکر) در سیستان باشد که با (ی) نسبت و تعلق امده است.


از آنجا که یافتن ریشه و دلیل و یا وجه تسمیه این واژه برایم خیلی مهم بود و به منزله ی ادای دین به طایفه ی مادری و زادگاهم بود خیلی جست و جو کردم و از فرهنگ لغات عمید و دهخدا تا یَِشت های زرتشت و ریگ ودای مقدس هندوها و آوانگاری پهلوی را رصد کردم و در نهایت به جمع بندی محکم و قابل استنادی رسیدم.


از ابتدا فکر میکردم که باید معنای کلمه (تَکُر) را در ماخذ قرار دادن (تک) بررسی کنم و به معانی همچون (تک بُرو یا تک اُ ر) که به معنای طایفه یا ایل تک و جدا هم معنی می دهد فکر می کردم و وقتی (ته کر) را به صورت (تُه+ کُر) بررسی کردم متوجه نکته جالبی شدم چرا که در وازگان اصیل آریایی و اوستایی (کَر،کُر،کِر) همگی به معنای ارتفاع و بلندی و در واقع جای بلند میباشد و وقتی (تَه) به ان اضافه می شود اگر ((تَه)) را براساس نظر عمید (فرهنگ لغات) بگیریم به معنای پایین جای بلند یا بعبارتی پای کوه یا کنار و پایین جای مرتفع و بلند یا همان جلگه باید در نظر داشته باشیم اما وقتی با دوستان فرزانه ام استاد حسین ن*ژاد به بررسی کلمه (ته کر) پرداختیم به نکته زیبایی برخوردیم که (تَه) معنای ته بلندی یا آخرین نقطه بلندی را می دهد و مصادیق اثبات آن از وازه یا کلمه (گردن) بهره گرفتیم که در اصل اوستایی یا اریایی به صورت (گه یری تَن)(gairyatana) بوده و به (گَرتَن) و (گردن) تبدیل شده است و این در زبان فارسی در تغییر و تطور زبان بسیار است که جای (ت) و (د) عوض می شود مثل آناهید که آناهیت (آناهیتا) بود و به آناهید و ناهید تبدیل شده است.


در اصل (گردن) به معنای بالاترین قسمت بدن گفته می شود و معنی آن نیز همین است ،(گ وک) در زبان بسیار به هم تبدیل شده اند و حرف (ک) چه به فتحه یا کسره یا ضمه باشد در کنار (ر) به صورت (کُر- کِر-کَر) معنای جای بلند را می دهد که مصداق عینی آن شهر کِرمان یا کَرمان خودمان است که معنی آن جای بلند است و وقتی با مفهوم معکوس (ته) کنار هم قرار بگیرد (تَه کُر) به معنای اوج و بلندی و عظمت یا جای مرتفع می باشد لازم بذکر است در شهرستان نور مازندران نیز روستای تاریخی ته کر است که آن هم در مرتفع ترین جای منطقه قرار دارد و وقتی آن را در کنار کلمه (تَکَل) به معنای مرد جوان و بلند قرار دهیم ته کر می تواند به معنای بالابلند و جوانمرد نیز معنی دهد و این مورد اخیر را بهتر است توضیح دهم که (ر) و (ل) در زبان فارسی بسیار به هم تبدیل می شوند که در اصل (تَکَل) با (تَکَر) فرقی نداشته و معنی جوانمرد و بالابلند و بالا همت می دهد.


لازم بذکر است که در زبان فارسی و هندی و حتی در کتاب مقدس هدوها که همان (ریگ ودا) میباشد کلمات و واژگان مشترک فراوان با زبان اوستا یا فارسی کهن دارد و حتی برخی حروف در ریگودا با حروف دیگر در اوستا یک معنی دارند.


بعنوان مثال (سند) در ریگ ودا با (هند۹ در اوستا یک معنی دارد یا بعبارتی حرف(س) در کتاب مقدس و زبان هند با (ه) در زبان ایرانی و اوستا یک معنی دارد . واز آنجا که در سرزمین مقدس سیستان و هند امروزی تعلقات فراوان تاریخی وجود دارد و در اصل فرهنگ هندی نشات گرفته از فرهنگ ایرانی است و از سویی روزگاری که آبادانی و جلال و شکوه سیستان بوده است قطعا سرزمین سیستان یا همان نیمروز یا زابلستان شامل هند و پاکستان و افغانستان و بخش های شرقی ایران عزیز بوده است و وجود طایفه قدرتمند (تاکور) در هند است احتمال زیاد با طایفه (ته کر) هم ریشه باشند و بوی*ه اینکه کوه های بلند افغانستان و هندوستان و نقاط


مرتفع سیستان از جمله کوه خواجه که محل زندگی طایفه ته کر بوده است می تواند اصالت این ادعا را اثبات نماید



که (ته کر) به معنای انتهای بلندی و اوج عظمت یا جوانمردی می تواند معنی و تعریف


درستی برای بخشی از مردمان شریف سیستان که خود وا********زه سیستان نیز به سرزمین


مردان مرد است باشد و ته کر نیز یکی از این جوانمردیها را معنی می کند .و اوج مردی و


شجاعت را معنی دهد افتخاری برای یک طایفه نیست بلکه برای یک قوم و سرزمین است .



نکته دیگر اینکه وقتی در خصوص واژه و یا کلمه (تَه کُر) یا طایفه ته کر به بزرگانی همچون کدخدا حاج فیض محمد امیدزاده (تاکر) ،کدخدا گل محمد ته کر و ملاعباس آذری و میردوست رضویان و سایرین صحبت کردم و از خاطرات و محل سکونت طایفه تَه کُر پرسیدم متوجه شدم که در خصوص خود ریشه طایفه ته کر نیز اقوال و روایات بسیار است. گروهی عقیده دارند که تَه کُرها از ارتفاعات کرمان امروزی (که درواقع سیستان و کرمان و خراسان یک حوزه تاریخی و فرهنگی بوده اند ) در سیستان سکنی گزیده اند و برخی عقیده دارند که از لرستان و بویژه ممسنی و ایل غیور ممسنی هستند و یک استناد آنها به ازدواج پشت هفتم جوانان امروز ته کر که از تیره شاجان شاه دوست هستند یعنی ویسی که با یکی از ۴ دختر یک خانواده لر ممسنی ازدواج نموده است می باشد.


اما قول محکم تر و گزیده تر آن است که طایفه ته کر که از اصیل ترین طوایف سیستان می باشد در اطراف هامون و کوه خواجه سکنی داشته است و به دلیل زندگی عشایری و دامژروری (که در گذشته تمام سرزمین ایران عشایر بوده اند و بعد روستا و شهرنشین شده اند ) باید محل بیتوته و زندگی خود را در مکان هایی به نام (تختک) به گونه ای می ساختند که اگر باران یا سیل می آمد و هامون طغیان می کرد به انها گزندی نمی رسید یعنی در بالاترین نقطه که همان معنی (کُر) است و از سوی دیگر به دلیل زندگی ییلاق و قشلاق به سرزمین افغانستان امروزی (که در اصل سرزمین ایران مقدس و بخشی از سیستان می باشد) برای چرای دام باید نقاطی را می یافتند که دام هایشان چرا نمایند که به گفته بزرگان طایفه افرادی همچون شاه جان و شاه دوست حسین (پدر پدربزرگ حاج محمد امید زاده)


در منطقه ای معروف به چوخون سور افغانستان فعلی مشرف به دشت کریم کشته رفت و آمد داشته و بعد از جدایی آن سرزمین از ایران نیز با مجوز رسمی به آنجا و کوه های بلندش برای تهیه و چرای دام ها می رفتند و چون در مجموع هم در کوه خواجه یا تختک ها یا مسیر زندگی باید بالاترین نقطه را انتخاب می کردند به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ اجتماعی مردمانی شجاع و بالابلند و تنومند بودند انها را (تَه کُر) می خواندند به معنی جوانمرد و جوان بالا بلند و کسی که همیشه در اوج است .


بعبارت ساده تر (تَه کُر) به معنی کسی که همواره در اوج و در بالا زندگی می کند هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ اجتماعی و اخلاقی و از همین روست که طایفه تاکور (تَه کُر) هند از معروفترین و برجسته ترین طایفه ها هستند و در سیستان نیز از بزرگی و بزرگ منشی افرادی چون عباس پدر شاه جان و ویسی پدر بزرگ او داستان ها بسیار است که در آینده به ان خواهیم پرداخت و در همین استان گلستان نیز کسی را نمی توان یافت که از افرادی چون حاج محمد امیدزاده ، حاج فیض محمد امیدزاده(ته کر) در مینودشت و آقای میر دوست رضویان در گنبد ، آقای گل محمد تَه کُر و رسول تَه کُر در نگین شهر و ملا عباس آذری در مازندران (نکاء) و ... به نیکی یاد نکند و خدای ناکرده خاطره بدی داشته باشد که همگی اینها اثبات کننده آن واژه جوانمردی در معنی تَه کُر است.((تحقیق ونگارش:آرش آذری))



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

طایفه نوری



طایفه نوری، این طایفه خود را از مهاجرین غیر بومی بر می*شمارند واعتقاد بر این دارند که جد نهم شان به نام حسن از منطقه نور تهران به سیستان آمده*است. نام طایفه نوری احتمالا از نام نوراباد مرکز شهرستان ممسنی گرفته شده است.طایفه نوری از بازماندگان 9 هزار نفر خانوار ممسنی در استان فارس بوده اند که به دلیل حمایت از شورش محمدخان بلوچ ممسنی در جنگ با نادرشاه که در ممسنی فارس رخ داد، به شمال ایران تبعید شدند و از آنجا به سیستان رفتند و به سایر طوایف سیستانی ممسنی تبار پیوستند.

حسن که برخی از وی به نام محمدحسن «ممسن» یاد می*کنند، در هنگام ورود به سیستان دارای چهار پسر و سه دختر بوده و بصورت دامدار در منطقه کودهای بین دشتک وشهرک وارد شدند. و زمانی که زاد و ولدآنان فزونی گرفت، از آنجا به نواحی دیگر سیستان پراکنده شدند. محل پراکندگی جمعیتی، در ابتدا مناطق پشت دشت ورمال تا حدود ده سنچولی و مجاور قریه دادی و شیب آب بوده*است. تبحرشان در امر کشاورزی موجب شد تا گروهی از آنان به موازات دامداری به قریه رنجمال و ابراهیم آباد میان کنگی کوچ نمایند.


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------آبیل

از ویکی*پدیا، دانشنامهٔ آزاد

طایفه ی آبیل، از طایفه*های سیستان در استان سیستان و بلوچستان می*باشد.


جی . پی . تیت، محقق و نویسنده بزرگ ریشه این قوم بزرگ را از ایالت اوتارپرادش در هند می*داند.

از خصوصیات افراد این قبیله می*توان به رنگ پوست سفید و سبزه، قدرت بدنی بالا، قامت بلند و گاهی متوسط اشاره کرد.


طایفه آبیل در زابل ساکن روستای هابیل، روستای عبدالرحیم آبیل، روستای آبیل، روستای آبیل پل رنده، خمک کمپاداره راه آبیل، ابراهیم آباد آبیل در سیاه پشته، بلوچ آبیل، رنده سفلی، روستای سنجرانی، دوست محمد، نوار مرزی میلک، سه راهی ملکی، شندل، بالاخانه و ده سرحدی و سایر مناطق می*باشند.

همچنین مجموعه تپه*های تاریخی آبیل واقع در روستای آبیل در بخش میان کنگی - دهستان مارگان از جاذبه*های توریستی سیستان می*باشند و قدمت آن مربوط به قرون ۴ تا ۹ هجری قمری می*باشد.

جمع کثیری از طایفه آبیل در سطح شهر زابل و زاهدان سکونت دارند .این طایفه در ستیزه*جویی و خوی جنگجویانه زبانزد بوده و در پی این خصلت یک تیره از آبیل*ها پس از کشتار تعداد کثیری از هندوها به منطقه بلوچستان پاکستان مهاجرت کردند و سپس عده*ای در چخانسور و گنگ ساکن شدند.



در این طایفه برخلاف اکثر طوایف که نام فامیلی یکسان و ریشه و نیای متفاوت دارند همه افراد طایفه آبیل از یک اصل و ریشه و نژاد مشترک هستند . این طایفه بصورت نواری از هند به پاکستان و افغانستان و در نهایت نواحی شرق و شمال ایران امتداد یافته*است و اصالت این قوم در منطقه همواره زبانزد بوده*است. در حال حاضر ریش سفید طایفه ی آبیل، حاج بلوچ خان آبیل می*باشد. سایر اسامی این فامیل عبارتند از:آبیل، هابیل، آبیلی .


نامداران و سرداران طایفه ی آبیل : از سرداران این طایفه کاظم آبیل، عبدالرحیم خان آبیل و حاج بلوچ خان آبیل می*توان نام برد.


نام آبیل برگرفته از منطقه*ای در ناحیه شمال و پشت دریاچه هامون (پشت آب) می*باشد که این طایفه درگذشته در آن زندگی می*کرده*است.


«جی. پی. تیت» نویسنده کتاب سیستان، آبیل*ها را باقی مانده قوم ابهیریا می*داند که در سواحل دریای عمان و منطقه بلوچستان پاکستان سکونت داشته*اند.

همچنین حدود ۱۰۰ سال پیش تعداد ۲۹۴ خانواده از طایفه آبیل در ناحیه گنگ و تعداد ۳۲۰ خانواده در چخانسور زندگی می*کرده*اند.


در گذشته طایفه آبیل بیشتر در نواحی ساحلی دریاچه هامون در سیستان و نیزارها و شهر زابل زندگی می*کرده*اند. شغل کلی این طایفه در گذشته دور دامداری و تعدادی نیز به شغل کشاورزی مشغول بوده*اند



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr

اقوام و طایفه های سیستان؛ بلوچستان ریشه های قومی و سرزمینی

اقوام و طایفه*های سیستان و بلوچستان، به اقوامی گفته می*شود که در استان سیستان و بلوچستان سکونت داشته*اند و یا زندگی می*کنند و از لحاظ ساختار طایفه*ای، قومی و نوع سکونت به چهارده گروه تقسیم می*شوند.


بازماندگان قدیمی و اصیل سیستان که توانسته*اند نسل خویش را ازخطر قتل عام*ها و کشتارهای دسته جمعی مغولان، تیموریان، و ازبک*ها حفظ کنند، شامل: طایفه*های کیخا، ،کیانی، کمالی، ارابیب و پهلوان و نورا

طوایفی که معتقدند ریشه قومی آنان عرب می*باشد، شامل: شهرکی، کول، سربندی، میر و صیاد

طوایفی که منتسب به محیط زیست اولیه خودشان هستند، شامل دلخکی، دلارامی، گرگ، سرگزی و خاراکوهی، که به ترتیب ازمناطق دلخک، بیابان گرگ، شوره*گزها و خارکوه واقع در مجاورت هیرمند سرچشمه می*گیرند.

طوایفی که از کوه*های بارز کرمان آمده و از وجودشان در جنگها و اهداف امنیتی استفاده می*شده*است، شامل سنچولی (سنگچولی) ؛ته کر(تکر)و جهان تیغ

طوایفی که قبل از ویرانی سیستان آنجا بوده*اند اما توسط تیمور اجباراً به مناطق دیگر منتقل شده*اند، شامل جمشیدی و بختیاری

طوایفی که به کولی*ها (دوره گردها) معروفند، شامل ماهککی، گلوی (مختاری)، پتی پشم، چتله و کیال

قبایل گاوچرها (دامداران) یا گوچرهای سیستان، شامل آبیل، ده مرده، سراوانی و کلبعلی

طوایفی که ریشه افغانستانی دارند، شامل غلجه*ای، بارکزایی، فراهی، هراتی و لکزایی

طوایفی که ریشه تاجیکی دارند، شامل راشکی

طوایفی که ریشه در بلوچستان پاکستان دارند، شامل نارویی، شیرانزائی، سنجرانی، رخشانی و سارانی

طوایفی که از اطراف تهران به سیستان کوچ کرده*اند، شامل شهریاری و نوری

طوایفی که از منطقه لاش وجوین و قلعه کاه به سیستان آمده*اند، شامل سموری، ارجونی، تجگی، اوکاتی

طوایفی که ریشه قومی آن*ها از ممسنی است، شامل براهویی، بزی، جر و قزاق

طوایفی که ریشه آنان از شیراز و استان فارس می*باشند، شامل سربندی




طوایف و قومیت*های دیگری نیز در سیستان وجود دارند که عبارت*اند از:


آبیل • ارباب • اربابی (صیادی) • اردنی • اله دو (اله دو) • بارانی (بارنی) • جنگی • بامدی • بامری • براهویی • برخوردار • پودینه (پودنه) • دولفظه یا دولوزه (مشترک بین سنچولی و پودینه) • گنجعلی • درگی • جدیدالاسلام یا نومسلمان (اصالتاً هندوی مسلمان شده) • چاری • چشک • حیدری • خدری • دره*ای • درهی • راز • راهداری • ریگی • رئیس • زرهی • سرحدی • سرگلزایی • سیاه سری • شیخ • عارفی • فخیره • فراهی • قهقایی • کاشانی • کوهکن • سندگل • گدا • تیلر • جمالزایی • گرگیچ • نوتانی (نهتانی) • سالاری (سالارزهی) • بندانی • کته لوک • شیبک • میرشکار (موشکار) و خمر (خمبر) •


منبع [ویرایش]غلامعلی رئیس الذاکرین. زادسروان سیستان. چاپ چاپ ۱۳۷۰ مشهد. نشرفرهنگ سیستان. 

[نهفتن]ن • ب • واقوام و طایفه*های استان سیستان و بلوچستان ایران 


آبیل • ارابیب • ارباب • امراء • اربابی • ارجونی • اردنی • اله دو • اوکاتی • بلوچ*زهی • بارانی • بارکزایی • بامدی • بامری • بختیاری • براهویی • برخوردار • بزی • بندانی • پتی*پشم • پودینه • پهلوان • تجگی • ته کر(تا کر,تکر).تیلر • جدیدالاسلام • جر • جمالزایی • حسین بر • گمشادزهی • شهنوازهی • شهلی بر • شه بخش • نارویی • قنبرزهی • گرگیج • جمشیدزهی • هاشمزهی • محمودزهی • عمرزهی • مرادزهی • ایرندگانی • سپاهی • رئیسی • دهواری • میربلوچزهی • جمشیدی • جنگی • جهان*تیغ • چاری • چتله • چشک • حیدری • خاراکوهی • خدری • خمبر • درگی • درهی • دره*ای • دلارامی • دلخکی • دولفظه • ده*مرده • راز • راشکی • رامرودی • راهداری • رخشانی • رئیس • ریگی • زرهی • سارانی • سالاری • سراوانی • سرابندی • سرحدی • سرگزی • سرگلزایی • سموری • سنجرانی • سنچولی • سندگل • سیاه*سری • شهرکی • شهریاری • شیبک • شیخ • شیرانزائی • صیاد • عارفی • غلجه*ای • فخیره • فراهی • قروتخوار • قزاق • قهقایی • کاشانی • کته*لوک • کریم*کشته • کلبعلی • کمالی • کول • کوهکن • کیال • کیانی • کیخا • گدا • گرگ • گرگیچ • گلوی • گنجعلی • لکزایی • ماهککی • مختاری • میر • میرشکار • نارویی • نهتانی • نورا • نوری • هراتی .اسکانی.جدگال.کوسگ.شنبه زهی.کیشکوری.افضل زهی.بهرامزیی.بادپا.دهانی.روانبد.محمد حسنبی .شه بخش.

کلمات کلیدی:سیستان,طایفه های سیستان,اقوام سیستانی,سیستانیها,سیستانیا ن,بزرگان سیستان,سیستانی,زابلی,زابل,ط ایفه های زابل,طوایف سیستان,طوایف سیستانی,سیستانیهای گلستان,سیستانی های خراسان,سیستانیهادر تهران,طایفه های سیستانی,اقوام وطوایف سیستان



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Aboubakr