کل جمعیت | |
---|---|
حدود ۱۰ میلیون[نیازمند منبع] | |
مناطق با جمعیت قابل توجه | |
![]() |
۶۹۰۰۰۰۰ (۲۰۱۳)[۱] |
![]() |
۱٬۵۵۷٬۰۰۰[۲] |
![]() |
۳۰۰٬۰۰۰ (۲۰۰۹)[۳] |
![]() |
۴۳۴٬۰۰۰ (۲۰۰۹)[۴][۵][۶] |
![]() |
۲۰۰٬۰۰۰ [۷] |
![]() |
۱۰۰٬۰۰۰ [۸] |
![]() |
۳۰٬۰۰۰ [۹] |
زبانها | |
بلوچی زبان دوم: فارسی، سرائیکی، سندی و | |
دین | |
سنی(حنفی)[۱۰] | |
گروههای قومی مرتبط | |
سندیها، فارسها، براهوییها و کردها |
مردم بلوچ یکی از اقوام ایرانیتبار ساکن در پاکستان، ایران، و افغانستان هستند. مردم بلوچ به زبان بلوچی سخن میگویند، که یکی از زبانهای شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی است. بیشتر مردم بلوچ، مسلمان اهل سنت هستند. بلوچستان در قدیم به دو قسمت «سرحد» و «مکران» تشکیل شده بوده که گویش بلوچی در لهجه سر حدی کمی غلیظ تر از لهجه مکرانی است.
برخی منابع جمعیت مردم بلوچ را در حدود ۶۰ میلیون تن برآورد کردهاند؛ که به طور تخمینی ۱۸ میلیون تن در پاکستان، [۳][۱۱]، ۵ میلیون تن در ایران،[۱۲] ۵۰۰٬۰۰۰ نفر در افغانستان،[۳] ۳ میلیون تن در عمان، ۱ میلیون تن در امارات، و سایر آنان در هند، تاجیکستان، ترکمنستان، زنگبار و دیگر کشورها زندگی میکنند.[۱۳] همچنین برخی دیگر از منابع جمعیت بلوچها را ۵۰ میلیون تن تخمین زدهاند.[۱۴]
نخستین ظهور بلوچان در آثار تاریخی در کتاب حدودالعالم و نیز در مقدسی با نام بلوص است.∗ در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمدهاست. در کتابهای جغرافیائی از این قوم (همراه با طایفه کوچ - یا قفص) در حدود کرمان یاد میشود. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم به کنارههای دریای عمان رسیده و در همانجا اقامت کردند. در مورد قوم بلوچ بعضی از محققین معتقدند که آنها یکی از شاخ نسل آریا هستند که متعلق به ایران میباشند سرهنگ دیمز در نوشته خود The Baloch Race بلوچها را ایرانی النسل میداند. در کتاب (ایتهنوگرافی آف افغانستان) دکتر بیلو لفظ بلوچ را از دو لفظ سانسکریتی «بل» و «اوچا» میداند که معنی آن (زورآور یا طاقتور) میباشد که به گذشت وقت تبدیل به بلوچ شده و بلوچها را به راجپوتها منسلک میکند. آقای سرایچ رالنسن(rawlinson)در کتاب خود بنام «پادشاهی قدیم» در مورد بلوچ این نظر را دارد. «لفظ بلوچ از بالوس یا بلوص ایجاد شده که لقب پادشاه بابل بوده»
سرزمین مردم بلوچ، معروف به بلوچستان است که میان کشورهای پاکستان، ایران، و افغانستان و همجوار با دریای مکران تقسیم شدهاست. بیشتر مردم بلوچ در ایالت بلوچستان پاکستان، استان سیستان و بلوچستان ایران، و استانهای قندهار و نیمروز افغانستان زندگی میکنند. جمعیت زیادی از بلوچهای ایران نیز در کرمان (نرماشیر، ریگان، فهرج، قلعه گنج، منوجان و کهنوج)، خراسان (نهبندان و سرخس)، هرمزگان (جاسک و بشاگرد)، لارستان، و سیستان زندگی میکنند. همچنین بلوچها در کشورهای عربی (به ویژه عمان و امارات) و جنوب غربی پنجاب کراچی سکونت دارند. بعضی مهاجران بلوچ در جستجوی کار و کسب معاش، به گرگان و حتی ترکمنستان و زنگبار(تانزانیا) هم رفتهاند و در آن نواحی ساکن شدهاند.
در یک دوره از تاریخ حکومت بلوچستان (ناحیه مکران) در دست سه گروه بود: بارکزهی میرلاشاری، مبارکی
چند ویژگی شاخص که قوم بلوچ را متمایز میسازند عبارتند از:
۱ـ میارجلی (پناهنده پذیری)۲ـ قول و قرار ۳ـ مهمان نوازی ۴ـ حشر و مدد ۵ـ بجار ۶ـ چَنَدء ۷ـ بْیـِر یا انتقام ۸ـ جن طلاق (نوعی قسم است که فرد برای اثبات ادعایی آن را یاد میکند) ۹ـ دیوّان ۱۰ ـ پتّر ۱۱ـ پوشاک
سوزندوزی از جمله آثار فرهنگی و محصولات هنری زنان بلوچ است.[۱۵]
پژوهشگران[نیازمند منبع] بر این باورند که آریاییها در روزگاری بسیار کهن در دشت پامیر، آسیای میانه، ارمنستان، ارتفاعات کارپات، ساحلهای رود دانوب پایین، آلمان، اسکاندیناوی و به بیان دیگر در شمال اروپا و آسیا زندگی میکردهاند. بعدها یعنی حدود ۴۰۰۰سال پیش از میلاد، در اثر زیادشدن جمعیت و یا برخی علتهای دیگر، از این سرزمینها به مهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان بهجانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزیدند. گروهی از این قبیلهها از راه خوارزم بهسوی بلخ و پیرامون آن سرازیر شده و در حدود شرقی و شمالشرقی ایران کنونی ساکن گردید. بعدها همین گروه بهسوی غرب پیش آمد و به شعب و قبایل گوناگون بخش شدند. شاهان هخامنشی، بخش اعظم این سرزمینها و اقوامی را که در آن زندگی میکردهاند به زیر فرمان خود درآوردند. در برخی از کتیبههای داریوش از جمله کتیبهٔ بیستون که در آغاز سال ۵۲۰ پیش از زایش به فرمان وی در صخرهای از کوه بیستون کنده شده از ایالتهای ۲۳گانهٔ هخامنشی از جمله ماکا (بلوچستان) نام برده شده است بیتردید قوم سختکوش بلوچ نیز از همین اقوام آریایی جدا شده و پس از گذشتن از بخشهای شمالی به ناحیهٔ جنوب آمده است.[نیازمند منبع] تأثیرگذاری فرهنگ بلوچستان بر دیگر ملل دنیا: به دلیل همجوار بودن بلوچستان با کشورهای پاکستان و هند و افغانستان و اینکه بخش اعظم پاکستان و. افغانستان در روزگار قدیم متعلق به بلوچستان بوده است فرهنگ و آداب و رسوم بلوچستان تأثیر زیادی بر این سه کشور و کشورهای دیگر گذاشته است.[نیازمند منبع] از همان زمان که اشرف افغان قصد گریختن به افغانستان داشت و بدست یکی از سرداران بلوچ در کوههای تفتان کشته شد سپس نادر شاه حکومت را بدست گرفت و برای حمله به هند از بلوچها کمک طلبید و سپاه عظیمی از بلوچها و سواران بلوچ تشکیل داد که منجر به فتح هند گشت و همین موجب تأثیر فرهنگ بلوچستان بر هند بود. در گویشهای هندی و افغانی از واگان بلوچی و ترکیبهای وصفی بلوچی استفاده میشود و فرهنگ هند و پاکستان نزدیک به فرهنگ بلوچستان است.[نیازمند منبع] پرچم بلوچستان: ایالت بلوچستان پاکستان که منطقه خودمختاری در کشور پاکستان است دارای پرچمی متعلق به بلوچستان است.[نیازمند منبع] گدروزیا مکانی که بیش از پنج هزار سال قدمت دارد. گدروزی (به یونانی: گدروزیا)، نامی که یونانیان به بلوچستان میدادهاند.[نیازمند منبع] هرودت تاریخدان یونانی گدروزی را یکی از ساتراپیهای هخامنشیان برشمرده است. بلوچ مردم بلوچ یکی از اقوام ایرانیتبار ساکن در پاکستان، ایران، و افغانستان هستند. مردم بلوچ به زبان بلوچی سخن میگویند، که یکی از زبانهای شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی است. بیشتر مردم بلوچ، مسلمان اهل سنت هستند. جمعیت مردم بلوچ در حدود ۴۳ میلیون تن برآورد شدهاست؛ که به طور تخمینی۱۷میلیون تن در پاکستان، ۱۱ میلیون تن در ایران، ۵ میلیون تن در افغانستان، ۳ میلیون تن در عمان، ۱ میلیون تن در امارات، و سایر آنان در دیگر کشورهای مثل هند، ترکمنستان، تانزانیا، اروپا و آمریکا زندگی میکنند. نخستین ظهور بلوچان در آثار تاریخی در کتاب حدودالعالم (۹۸۲م/۳۷۲ق) و نیز در مقدسی (حدود ۹۸۵/م/۳۷۵ق) با نام بلوص است. در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمدهاست. در کتابهای جغرافیائی از این قوم ایرانی (همراه با طایفه کوچ - یا قفص) در حدود کرمان یاد میشود. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم بلوچ به کنارههای دریای عمان رسیده و در همانجا اقامت کردند. بلوچ اصیلترین قوم آریایی است که با تسلط بر هند و پاکستان و افغانستان بر فرهنگ این سه کشور تأثیر عظیمی داشته که اکنون هر سه کشور از لباس بلوها تبعیت میکنند و تنها نحوه دوخت لباسهای این سه کشور با لباس محلی بلوچ تفاوت دارد.[۱۶] معنی واژه بلوچ: درواژه نامههای فارسی (برهان قاطع وفرهنگ عمید) واژه بلوچ را به معنی تاج خروس آمده است چون برخی از بلوچان یک سر دستار خود را مانند تاج خروس برکلاه خود مینشانند. پژوهشگران خارجی معانی متفاوتی برای بلوچ ذکر کردهاند برخی ازآنان نوشتهاند بلوچ یک تیره از راجبوتان هند و بالیچا هستند دیگری این واژه را دیگر گشته ملیچه سانسکریت دانسته که هندوان به بیگانگان و دون دینان میگفتند و برخی کوتاه شده بدروچ یا کسانی که دچار روز و روزگار بد بودند میدانند نظر دیگر این است که ریشه بلوچ از بل و بعل خدای اکدی و بابلی است و دستاویز اوهم شکل یونانی شده آن بلوس است که بسیار مانند عربی شده آن بلوص است. بل همان پهل فارسی است واوچ دراوستا از(uz)آمده و معنی بلند را دارد. پس بلوچ پهلوان برزو بلند و بلند را نامند شاید این نام را جتان که بسی پیش از بلوچان شاید درزمان ساسانیان یا ازآن هم پیشتر به مکران و کرمان و تا فارس و خوزستان راه یافته بودند به آنان دادهاند و چون بابلوچان بالابلندتر و نیرومندتر از خود روبرو شدند و زبون آنان گشتند آنان را پهلوانان بالا بلند خواندند. علاوه براین ما به نام بلوچ هنگامی برمیخوریم که آنان را در همسایگی جتان و کوچان مییابیم. سادهترین معنی بلوچ همان است که خودشان میگویند آن را سرهم شده دو واژه میدانند یکی «بر» به معنی بر، بیرون، دشت و دیگری «لچ» که معنی آن لخت وعوراست نه تنها این معنی با زندگی امروزین بلوچ درست میآید بلکه اگر تاریخ را بنگریم برای نخستین بار با نام بلوچ هنگامی برمیخوریم که آنان رادر سده چهارم هجری (نهم مسیحی) دردشت جنوبی کرمان دردامان کوهستان بشکرد مییابیم آنان دردشت بلوچ و مردمی دیگر در کوهستان کوچ هم آوردان یک دیگر بودند و تا سدهها کوچ و بلوچ به گفته بهار مترادف یکدیگر بودند تا آنکه سرکوبیهای سلطان محمود ودیگران ازیک طرف و نبردهای پیاپی با بلوچان نام کوچ را ازمیان برداشت (جعفری، سخن ش. ۸ و۹ ص ۷۷۱) اقوام بلوچ ترکمنستان: طوایف کردی، کرم زهی و مرادزهی از طوایف بزرگ ساکن در ترکمنستان میباشند
استان پهناور سیستان و بلوچستان مساحت:181785 کیلومتر مربع جمعیت: 2534327 نفر تعداد شهرستان: 19 تعداد شهر: 37- تعداد بخش: 48 تعداد دهستان: 112- تعداد آبادی: 9285 برای مشاهده اطلاعات بیشتر کلیک کنید |
![]() |
دهکده صیادی تیس در ضلع شرقی و در محدوده منطقه آزاد، در فاصله 9 کیلومتری شمال شهر چابهار قرار گرفته است. قدمت آن به 2500 سال قبل میرسد و در کتابهای فتوحات اسکندر مقدونی به عنوان «تیز» مشهور بوده و به مرور زمان به تیس تبدیل شده است.
روستای تیس
تیس قبلاً بندر تجاری فعالی بوده که به وسیله مغولها ویران شده است. در دهکده تیس هنوز هم بعضی از آثار ویرانیها برجای مانده است. این روستا پس از چابهار و کنارک، پرجمعیتترین و آبادترین منطقه نوار ساحلی بلوچستان محسوب میشود.
توضیحات بیشتر در ادامه مطلب
قلعه پرتقالیها
این بنای تاریخی قبل از پاسگاه انتظامی، روبروی جاده تیس، بر روی تپهای در 9 کیلومتری چابهار قرار دارد و مشرف بر خلیج چابهار، روستا و بندر صیادی تیس است. این قلعه دارای حصاربند قلعه و دو برج است که در محوطهای به طول 54 و عرض 26 متر ساخته شده است. در ورودی آن که در حال حاضر قسمتی از سردر و طاقهای جانبیاش باقی مانده، دارای هشتی وسیعی است که در قسمت شمال شرق قلعه قرار دارد. این قلعه یکی از مستحکمترین قلعههای بلوچستان است و در جوار آن، کوهی موسوم به «فیلبند» واقع شده است.
امامزاده سید غلام رسول
در حاشیه شرقی چابهار، بعد از میدان شیلات، بنای گنبددار سفید رنگی با قامتی بلند به سبک معماری هندی جلبنظر میکند، که قدمت آن به دوران تیموری میرسد. این بنا، مدفن یکی از سادات به نام سید غلام رسول است.
تالاب لیپار
بعد از روستای رمین در 15 کیلومتری چابهار، در مسیر جاده ساحلی چابهار ـ گواتر، تنگهای صخرهای مشرف به درهای سرسبز و زیبا قرار دارد که از بالای آن روستای لیپار در میان سبزهزارها پیداست. در میان دو کوه که فاصله چندانی با هم ندارند، آببندی ایجاد شده که آبهای سرگردان اطراف را در خود جمع کرده و به آبگیری به طول 14 کیلومتر تبدیل شده است. در این آبگیر انواع بوتهها و درخچههای «گز» و «چش» با چشماندازی زیبا، منطقهای بکر که اکوسیستمی خاص را به وجود آورده است. پرندگانی چون چنگر، فلامینگو، کشیم، حواصیلهای سفید و خاکستری، طاووسکن، باقرقره، تیهو، جیرفتی، عقاب دشتی، خوتکا و دلینجه زیبایی زایدالوصفی در منطقه به وجود آوردهاند.
ساحل صخرهای
در کنارههای دریایعمان و در قسمت جنوبی شهرستان چابهار،صخرههای بزرگی در اثر پیشروی آب دریا و فرسایش سنگهای رسوبی به وجود آمده که چشمانداز زیبایی را تشکیل داده است. این بخش از سواحل را به خصوص در هنگام غروب آفتاب میتوان به عنوان یکی از دیدنیترین سواحل جنوبی ایران نام برد، زیرا با دیوارههای صخرهای و مناظر دلنشین مانند آکواریومی طبیعی با انواع ماهیها و زمین هموار، بینندگان را به شگفتی و تحسین وا میدارد.
آلاچیقهای ساحلی تیس
این آلاچیقها در پلاژ کنار ساحل خلیج چابهار، در مسیر جاده کنارک ـ چابهار است و در 9 کیلومتری چابهار واقع شدهاند و به وسیله جاده ساحلی آسفالته به جاده اصلی متصل میشود. این مکان، تفریحگاهی با چشمانداز مناسب برای گردشگران محسوب میشود و با غذاخوری و چایخانه آماده پذیرایی از مسافران است.
گل افشان
در شمال غرب چابهار و در 20کیلومتری روستای کهیر در دشت وسیعی به همین نام که در مسیر جاده تنگ ـ گانگ واقع شده است، پدیده? طبیعی گلفشان وجود دارد که نام محلی آن «بولوبولو» است. این پدیده با پرتاب گل و همراه با متساعد شدن گاز از اعماق زمین، نظر هر بینندهای را به خود جلب میکند. این گلفشان در سالیان متمادی با پرتاب گل به اطراف خود، تپهای بوجود آورده است که هیچگونهای از گیاهان در آن رشد و نمو نمیکند.
تمساح پوزه کوتاه
تمساح (کروکودیل) پوزه کوتاه، برجستهترین موجود حیاتوحش منطقه آزاد چابهار است که به طور طبیعی در این منطقه زندگی میکند. زیستگاه اصلی این تمساح که به نام محلی، «گاندو» خوانده میشود، حدود 380 هزار هکتار مساحت دارد که بخشی از آن در چابهار و بخش دیگری نیز در شهرستان ایرانشهر قرار دارد.
هم اکنون طرحی به نام گاندو در این مناطق در دست اجرا است تا برای نخستین بار در کشور، تمساح پوزه کوتاه، حفظ و تکثیر شود. این نوع تمساح از نادرترین انواع تمساح در جهان است که در رودخانههای سرباز و باهوکلات زندگی میکند.
بیشتر این تمساحها در برکههای میان راسک و باهوکلات و باتلاقهای دالگان و کلانی متمرکز هستند و تنها تمساح ایران است که دارای ارزش ملی و بینالمللی است. طول این جانور تا 4 متر میرسد و در حدود نیمی از کل بدن آن را دم قوی این حیوان تشکیل میدهد.
روستای داروکان با آب و هوای معتدل، مناظری زیبا و جاذبه های تفریحی و گردشگری کم نظیر در منطقه، بهشتی کوچک در شهرستان گرم نیکشهر است.
چشمه ها، آبشارها، نخلستانهای تنومند، آب جاری رودخانه ها در تمام فصل های سال و وجود باغات میوه های گرمسیری و سردسیری در حاشیه رودخانه تصویری زیبا از چشم اندازهای طبیعی در منطقه ترسیم کرده است.
به نقل از وبلاگ نیکشهر
به گزارش خبرنگار ایرنا، وجود مناظر طبیعی و دیدنی، این روستا را
به یکی از مناطق مهم تفریحی و گردشگری نیکشهر تبدیل کرده است.
داروکان با هزارو
500 نفر جمعیت در 32 کیلومتری شمال این شهرستان واقع شده است.
چشمه ها، آبشارها،
نخلستانهای تنومند، آب جاری رودخانه ها در تمام فصل های سال و وجود باغات میوه های
گرمسیری و سردسیری در حاشیه رودخانه تصویری زیبا از چشم اندازهای طبیعی در منطقه
ترسیم کرده است.
رودخانه پر آب داروکان که از ارتفاعات کوهای چانف و برشک سرچشمه
می گیرد پس از سیرآب کردن زمینهای کشاورزی حاشیه این روستا و نیکشهر به دریای عمان
می ریزد.
ساخت پلکانی منازل مسکونی اهالی روستا جلوه خاصی به چهره داروکان
بخشیده است.
نیکشهر از گرمترین مناطق سیستان و بلوچستان است اما هوای خنک و
دلپذیر این روستا مجالی برای تفریح، گردش و گریز از تابستانهای بسیار گرم نیکشهر
است.
گردشگران با مراجعه به این روستا و آبتنی در استخرهای طبیعی و گردش در
باغات از هوای خنک و دلپذیر داروکان لذت می برند.
به گزارش خبرنگار ایرنا چشمه
ها و آبشارهای روستای داروکان با توجه به راه دسترسی مناسبی که دارند می توانند به
یکی از مناطق اکوتوریستی سیستان و بلوچستان تبدیل شود.
شهرستان نیکشهر در
500کیلومتری جنوب زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان واقع شده است.
این شهر تقریبا هم سطح دریا بوده و دارای آب و هوای مرطوب میباشد، شهرداری نگور در سال 1347 تاسیس و نزدیک به 39 سال از عمر آن میگذرد. این شهر از شمال به بخش پلان، از جنوب به دریای عمان، از غرب به دهستان کمبل سلیمان از توابع بخش مرکزی شهرستان چابهار و از سمت شرق به دهستان سند میرثوبان و کشور پاکستان محدود میگردد.
نـگـورمخفف <نه گور> است و زمانی که مغولان به این منطقه حملهور شده و به تاراج شهر پرداختند مردم به کوههای اطراف پناه برده و تعدادی از بزرگان منطقه نیز در همان محل دفن شدهاند و بههمین منظور منطقه را نگور (9گور) نامیدهاند.
یکی از آثار بهجا مانده از آن زمان سنگ بزرگی بوده که نوشتهای بدین مضمون بر روی آن حک شده است: <کلانتران ما شیخ گمشاد و شیخ قلندر موقع تاراج مغولان در اینجا پناه آورده و نماز عید را ادا نمودیم.> این کتیبه توسط بخشدار وقت که سرپرستی شهرداری را نیز به عهده داشته و همچنین فردی بهنام دکتر صفویان و مراد محمد شیخزاده که از معتمدین محلی مـیبـاشـد مـشـاهـده و توسط بازرسان ،ن زمان به احتمال قوی به تهران حمل و در موزهای در تهران نگهداری میشود.
شـهـر مـرزی نـگـور مـرکـز بخش محروم دشتیاری با سابقه تاسیس شهرداری در سال 1347 یکی از شهرهای قدیمی استان سیستان و بلوچستان میباشد و بر اساس آثار بهجا مانده از سـنـگ نبشتههای قبور قـدمـت تاریخی نگور به بـیـش از 1300 سـال بـر میگردد.
نام شهر نگور بهدلیل فراوانی آب سفرههای زیر زمینی با آب عجین
شده است و تقریبا بیش از 90 درصــد آب روسـتــاهـای بخش و بنادر صیادی از
چــاههـای نـگـور تـامـیـن میشود. بهخاطر داشتن این پتانسیل و همچنین داشتن
اراضی مستعد کشاورزی، آبزی پروری و معادن غنی شن و ماسه و از طرفی با قرار گرفتن در
همسایگی کشور پاکستان و در مسیر سه بندر صیادی شرق کشور که بیشترین صید ماهیان
صنعتی (تن ماهیان) را به خود اختصاص داده، اهمیت خاصی به این شهر بخشیده
است.
قلعه پیروز گَتْ:
موقعیت جغرافیایى: بخش مرکزى - 5 کیلومترى شمالغربى چابهار - روستاى تیس
قدمت: اشکانیان و ساسانیان
خصوصیات معمارى:این اثر بر فراز یک تپه در وسط دره تیس واقع است ارتفاع تپه از ارتفاع دورشته کوه اطراف تپه بیشتر نیست. بلندى این محل تقریباً 1/5 تا 2 برابر ارتفاعات اطراف دره در محل روستاى تیس مى باشد.
تپه از تخته سنگهایى از جنس رسوبى و آهکى تشکیل شده است. آثارى از زراعت و آبادانى در اطراف تپه پیروزگت دیده مى شود راه ورود به تپه سخت و پرخطر است. در قسمت پایین تپه و در اطراف آن آثارى از دیوارهاى سنگى بزرگ و قلوه سنگ و ساروج با قدمت خیلى زیاد دیده مى شود. قسمتهاى متفرقى از دیوارها باقى هستند. ضخامت دیوار 2/5 تا 4 متر و ارتفاع آن در بعضى نقاط به 12 متر مى رسد. بین دیوارهاى اصلى اطراف تپه دیوارهایى با ضخامت کمتر و به موازات دیوار اصلى دیده مى شود که از یکدیگر 8 متر فاصله دارند و 200 متر طول دارند.
بین دو دیوار آثارى از برجهاى قلعه نمایان است و هر نقطه از تپه براى تأسیسات خاصى مانند کشیک خانه، قراولخانه و حفاظت قلعه اختصاص داشته است و تنها اثرى که از آنها باقى مانده است سنگ و دیوار شکسته، ملاط، ساروج، گچ، خرده هاى سفال و پىهاى بنا مىباشند. علاوه بر این دیوارهاى بزرگ و ضخیم قلعه اثر خندقى به عرض 3 متر و عمق متفاوت قبل از دیوار اصلى دیده مى شود. در اطراف دژ آثارى از آب انبارها نمایان است. زیربناى قلعه در حدود 800 متر طول و عرض آن با توجه به وضع طبیعى زمین متغیر است و تقریباً بیضى شکل مى باشد.
آثارى از برجها در ضلعهاى شمالى و جنوبى دیده مى شود. در قسمت ضلع شمالى دو اطاق کوچک در اندازه 3*2 متر به منظور دیدهبانى روى یک گوشواره زمین مانند دو طبقه واقع شده اند و بلندترین قسمت دژ و برج بر روى همین گوشواره است و بر اطراف اشراف دارد. در گوشه هاى شرقى و غربى و در مرکز حیاط قلعه آثارى از سکوهاى بزرگ که از سنگ تراشیده ساخته شده اند مشهود است و قسمتهایى که باقى مانده اند نمایگر محلى براى اجتماع، عبادت یا نشستن اهل قلعه در یک مجلس بوده است. در اطراف قلعه اصلى بر روى تپه هاى پراکنده آثارى نیز از تأسیسات سکونتى بصورت جدا دیده مى شود که شاید محل سکونت طوایف یا خانواده هاى مأموران قلعه بوده است. سنگهاى بکار رفته در بناها از نوع غیرآهکى هستند که از نقاط دیگرى به اینجا آورده شده اند زیرا جنس خود تپه آهکى و سیلیسى مىباشد. این بنا با توجه به آثار باقى مانده مشابه بناهاى دوره پارتى (اشکانى) است اما نام پیروز، ساسانى بودن این اثر را قوت مى دهد.
قلعه بلوچ گَتْ:
موقعیت جغرافیایى: بخش مرکزى - 5 کیلومترى شمال غربى چابهار - روستاى تیس
خصوصیات معمارى: این قلعه برروى کوهى بلند قرار دارد از قلعه تنها دیوار قلعه و یک برج دیده بانى باقى مانده است در این محل آثار دو مقبره هرمى شکل که از سنگ و ساروج ساخته شده اند و از نوع مقابر اسلامى مى باشند دیده مى شود. آثارى از حصار و باروى قلعه در دور محوطه اصلى و اطراف دژ فوقانى نیز باقى است، چندین چاه به منظور تأمین آب موردنیاز در صخره حفر شده اند. در روى قلعه آب انبارهایى از سنگ، ساروج و گچ در درون صخره تعبیه شده است که با وسایل و ابزارى آب موردنیاز را از پاى قلعه کشیده و به داخل آب انبارهاى بالایى رسانیده اند . این آب انبارها در مواقع ضرورى آب موردنیاز نیروهاى داخل قلعه را تأمین مى کرده اند. این قلعه داراى یک موقعیت ممتازى بوده که آب رسانى، دیدکافى به دریا و دوربودن آن از دسترس مهاجمان از خصوصیات آن بوده اند.
قلعه نوشیروان:
موقعیت جغرافیایى: بخش دشتیارى - دهستان باهوکلات - 2 کیلومترى روستاى سنگان
قدمت: 300سال
خصوصیات: این قلعه بر بالاى یک کوه قرار دارد و شخصى به نام نوشیروان خان از قوم گیجکى ساکن در کیچ مکران (بلوچستان پاکستان) به این منطقه مهاجرت نموده و قلعه فوق را بنا کرده است.
قلعه باتِلْ:
موقعیت جغرافیایى: شهرستان چابهار - بخش دشتیارى - دهستان پلان - روستاى گیتیک
خصوصیات معمارى: این قلعه بر روى تپه اى خاکى قرار دارد. لایه هاى سنگى عظیمى در روى تپه نمایان است که با فرسایش خاک زیر آنها خالى شده اند. آثارى از فسیل حیوانات و صدفهاى دریایى در محل دیده مىشود که بیانگر این است که در سالیان کهن این ناحیه جزئى از دریا بوده است. در قسمت بالاى کوه پاره هایى از ظروف سفالین جلب نظر مى کند. آثارى از برجها و باروها دیده مى شوند که به مرور زمان به کلى تخریب شده اند و تنها خرابه هاى آنها باقى هستند. در محل آثارى از یک چاه با قطر یک متر و سى سانتى متر به شکل دایره دیده مى شود که در دل کوه کنده شده است و از ظرافتهاى چاه ایجاد کنده کاریهایى در بدنه چاه به منظور پایین رفتن و بالا آمدن افراد است. تقریباً چاه عمقى در حدود 40 تا 50 متر دارد. در بلندترین نقطه کوه آثارى از دیوارهاى عظیم سنگى دیده مىشود که قسمت پى آنها باقى مانده است و سفالهایى بصورت قطعه قطعه که داراى نقوشى هستند در این محل نیز دیده مى شوند. بنا به باور مردم، این قلعه متعلق به شخصى به نام باتِل بوده است که چندین سال براین منطقه حکمرانى کرده است و این چاهها بدستور ایشان بوسیله جنها ایجاد شده اند زیرا فرمانبردار او بوده اند. داستانهایى که مردم نقل مى کنند بیشتر به افسانه نزدیک است. چیزى که عجیب مى نماید این است که کوههاى محل احداث قلعه به مرور زمان تخریب شده اند یعنى قدمت این قلعه شاید به چند هزاره برسد و این همه عظمت در این مکان در اعتقادات مردم اثر گذاشته و نسل به نسل حقایق مربوط به آن در اثر گذشت زمان به افسانه تبدیل شده اند.
قلعه پیل بَنْدْ:
موقعیت جغرافیایى: بخش مرکزى - 5 کیلومترى شمال غربى چابهار - روستاى تیس
قدمت: پیش از اسلام
مشخصات: این قلعه برروى کوه پیل بند قرار دارد رشته کوه پیل بند در دامنه جنوبى دره تیس واقع است. آثار باروئى بزرگ در سطح زمین نزدیک به بلندترین نقطه کوه وجود دارد و به فاصله هاى مختلف تأسیساتى مشاهده مى شود که تخریب شده اند و مصالح بکار رفته در آنها سنگ،گچ و ساروج مى باشند. و بنا به باور مردم در این محل جایى مخصوص نگهدارى پیلان شاه بوده و عده اى به عنوان پیلبان مأمور تربیت و نگهدارى این پیلان بوده اند در نتیجه به کوه پیلبند معروف شده است.
درمان با برگ کنار (سدر)
برگهای کنار را خشک کرده و پودر نموده و جهت شستشوی بدن و مو بکار میبرند . برگ کنار (سدر) حاوی تانن، استرولهای گیاهی مانند بتاسیتوسترول، بتاسیتوسترول گلوکزید و ساپونین ابلین لاکتون میباشد. ساپونین موجود در سدر عامل کف کنندگی در برگ کنار میباشد. ابلین لاکتون از دسته ساپونینهای استروئیدی است و به عنوان ماده اولیه برای تهیه هورمونهای استروئیدی میتوان بکار برد. کنار با نام علمی Zizyphus درختی است به ارتفاع قریب به ۱۰ متر با شاخههای سفید تا خاکستری و برگهای قلبی شکل و کشیده با سه رگبرگ برجسته که گوشوارک آن به خار تبدیل شدهاست .
میوه کنار
میوه این گیاه تخم مرغی شکل و زرد رنگ و خوراکی است . این درخت دارای جثهای (تنهای) بزرگ ومیوه اش کوچک وقرمز رنگ وخوراکی باطمهای ترش مطبوع وشیرین میباشد.در مناطق مختلف جنوب ایران به کنار مرسوم است و در کتابها به نامهای کنار، سدر، سدره، منبل داوود، سنجد گرجی، نیم، ضال، ببر و شجره النبق خوانده شدهاست. از قدیم از برگ سائیده درخت کنار بهعنوان ماده پاک کننده موی سر و بدن استفاده شده و هنوز هم استفاده از آن متداول است . برگ سائیده کنار «سدر» یا «کنار» نام دارد . این درخت در استانهای جنوبی کشور مانند
شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای
دادهاست. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی میباشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی
نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم
بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت میکند و
میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر میرسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی
فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش
مییابد، خشکسالیهای مخرب توسعه پیدا میکند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند
نوسانات سالیانه قابل ملاحظهای را نشان میدهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر
بهار تا پایان تابستان میوزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.
جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان
گره زدهاست. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی میباشد. مناطق جنوبی استان با توجه
به مجاورت با دریای عمان و بهره گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا
بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصههای اساسی اقلیم منطقهاست. با
توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانهای،
موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آبهای زیر زمینی تنها
امکانات تأمین آب بشمار میآیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر
ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آوردهاست
(۱). با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر
و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، میباشد (۲). از لحاظ تقسیمات کشوری
استان دارای ۸ شهرستان، ۳۲ بخش، ۳۰ شهر، ۹۴ دهستان و حدود ۶۳۰۰ آبادی میباشد
بلوچستان زنده باد وجادوان در سایه مردان خدا
دائی، عمو و خاله: مدرن و پیشرفته!؟
آخ که دلم ریخت چون
برادرزاده ام مرا "ناکو" صدا کرد! نمیدانم مگر پیر شده ام که بالاچ جان مرا
ناکوخطاب کرد؟ . مثل اینکه واقعا پیر شده ام. نه اینجوری نیست! این بچه ها هنوز
متوجه نیستند که من پیر نیستم. آخه قربونتون برم بالاچ جان عزیز دلم، مرا "ناکو"
نگو- به من "عمو" بگو. مثل اینکه دیگر دارد بدتر میشود چون خواهرزاده کوچکم مرا
"کاکا"صدا میزند هانی جان من دائی ات هستم. نمیخواهم ار این به بعد به من ناکو
بگوئی ها... من البته تنها نیستم شنیدم که طفلکی خواهر کوچکم را هم "ترو" صدا
کردند. آخه فدای اون چشاتون برم مگه عمه ناز نازی شما و خاله مهربونتون پیر شده که
او را "ترو" صدا می زنید. طفلکی فکرمیکنه که پیرزن شده و ناراحت میشه. به من قول
بدهید که از این به بعد مثل بچه های خوب کلمات خوبی چون عمو و خاله و دائی و داداش
و آبجی به کار ببرید. آفرین به شما...
خوانندگان عزیز بلوچی نام و نشان-
حتما شما هم موضوعاتی نظیر این را شنیده اید. البته در این میان من نوعی مقصر
نیستم. فقط می خواهم به این امر بیندیشید که چرا اینگونه است. مگر نه این است که
ناکو همان عمو و دائی است و ترو همان خاله و عمه. چه اشکالی دارد که کما فی السابق
مثل بزرگترهایمان کلمات و عبارات زبان شیرین بلوچی را به کار ببریم؟ آیا حیف نیست
که عبارات پارسی و اردو عربی و انگلیسی را جایگزین عبارات، نامها و اصطلاحات زبان
مادری مان کنیم؟
دوستان و برادران و خواهران عزیزم- من نمیگویم که بلوچی از
دیگر زبانها بهتر و بالاتر است، اما بایستی این اعتماد به نفس را داشته باشیم که
خودمان را از مردم و زبانهای دیگر کمتر ندانیم. در عین حال، نبایستی نسبت به
فراگیری زبانهای دیگر همچون فارسی و اردو و عربی و انگلیسی و دیگر زبانها تعصب
داشته باشیم. البته لازم است که آن زبانها را یاد بگیریم. اگر کلمات تکنیکی خاصی در
بلوچی نداشته باشیم حتما و بدون تعصب از آن زبانها عاریه بگیریم. اما از زمانیکه
بلوچ و بلوچی بوده است ما همیشه "ناکو" و "ترو" و "برات/ براس" داشته ایم و وظیفه
ماست که بدون تعصب از این کلمات و نسبتها استفاده کنیم و به فرزندانمان خاطرنشان
سازیم که این نسبتها و عبارات نغز و شیرین بلوچی را به کار گیرند. چه بخواهیم وچه
نخواهیم ما "بلوچ" هستیم و نباید خجالت بکشیم. بر عکس، بر آن باشیم که نه تنها دیگر
زبانها را بخوانیم و یاد بگیریم، بلکه در یادگیری و غنا وشکو فائی فرهنگ و زبان
بلوچی تا حد توانمان عمل کنیم. از مسئولین امر هم بخواهیم که این امرمهم را جدی
بگیرند، چون نابودی یک زبان در واقع مرگ یک ملت است. کاربرد و رشد زبان بلوچی نه
تنها واپسگرائی نیست، بلکه عین شکوفائی و پیشرفت است.
بلوچی مئی وتی شهدئین زبان انت!