طایفه کرد میربلوچ زهی و سهراب زهی از نظر نسبی به حسین کرد شبستری منتسب هستند. اما آنچه که واضح است این طایفه نیز همچون سایر طوایف بلوچ از قرن‌ها قبل ساکن این منطقه بوده‌اند. قبلاً حاکمان منطقه سرحد بلوچستان بوده و تا ۸۰ سال پیش یعنی تا دوره محمد حسن خان کرد بر خاش و سرحد فرمان رانده‌اند و همکنون نیز یکی از طوایف بزرگ و پر نفوذ بلوچ محسوب می‌گردند دینشان اسلام و مذهبشان عمدتاً سنی حنفی و بعضاً خصوصا در منطقه زابل شیعه مذهب اند. زبان اصلی تکلم مردم این طایفه بلوچی سرحدی می‌باشد اما گویش‌های محلی که در منطقه خاش خصوصاً بین طوایف ساکن اطراف تفتان یعنی طایفه‌های هاشمزهی جمالزهی خاشی مرادزهی و تمندانی رونق دارد و شبیه به فارسی دریست اینجا نیز بکار می‌رود. شغل اصلی مردم نیز دامپروری و کشاورزی می‌باشد. محل اصلی سکونت این طایفه منطقه سنگان خاش می‌باشد اما شاخه وها رشته‌های متعددی در سایر نقاط بلوچستان همچون تمین تمندان روپس کوشه گونیچ نازیل میرآباد اکبرآباد دهپابید کهنوک پشت کوه خاش سرباز ایرانشهر زابل و... دارند اینان همچنین در سایر استان‌ها همچون منطقه سربیشه منطقه سرخس و گلستان خصوصاً کلاله و مینودشت نیز پراکنده‌اند این پراکندگی فقط به داخل مرزهای ایران محدود نمی‌گردد بلکه همچون سایر طوایف بلوچ شاخه‌های متعدد از این طایفه از صدها سال پیش ساکن بلوچستان پاکستان خصوصاً منطقه کویته و دالبندین و افغانستان منطقه براچه و اطراف قندهار و زابل و عمان اند .(لازم است ذکر شود ریس فوج شهر عمان از طایفه میربلوچ زهی می‌باشد چندی قبل نیز وزیر ایالتی بلوچستان پاکستان ((سردار گیلوخان)) از همین طایفه بود و ی که خویشاوندی نزدیک با بزرگان مینگل داشت توانست اقدامات زیادی برای مردم ساکن ایالت بلوچستان انجام دهد). بیشترین دلیل پراکندگی این طایفه سرداران و بزرگان آن بوده‌اند بطوریکه برخی از آنها همچون سردار میر رضا معروف به میر رضایی بارها و بارها اقدام به ازدواج نموده و سالها در شهرهای مختلف ساکن گشته وی که بیش از ۴۰ فرزند داشته است نمونه ایست از مردان تنوع طلب بلوچ. از سرداران بزرگ این طایفه که هم بر قسمت‌هایی از کرمان و هم بلوچستان حکمرانی کرده می‌توان به سردار سیدخان نام برد که گابریل روسی او را چنین توصیف می‌کند که شخصی خشن و یک دنده در بلوچستان و کرمان حکمرانی می‌کند که برای تصاحب زودتر قدرت پدرش را به زندان می‌افکند و در رودبار قلعه‌ای را با تل ذیکسان می‌کند فقط به علت یک بی حرمتی. سیدخان قلعه‌ای در کهنوج می‌سازد که هنوز با نام کهنوج سیدخان میخواانندش. فرزند ارشدش سردار عبدالکریم خان که بلافاصله بعد از او به قدرت در سرحد رسید توسط عمال قاجار برای مصالحه به همراه پسرش نواب خان و برادرانش علی خان (نابینا) شاکرخان سرفرازخان و تنی چند از سرداران دیگر به قلعه ایرانشهر فراخوانده شد و در آنجا به کشته‌شدند. جمعی از بلوچهای خائن در این مورد با قاجارها همکاری کردند. پس از عبدالکریم خان پسرش محمدحسن خان در حالی که فقط چند سال از سنش می‌گذشت به کمک سرداران غیوری همانند سردار شهسوار یاراحمدزهی که پدرزنش هم بود و از طرفی باجتاقش و سردار جیهند (جهان دار) یاراحمدزهیٰ سردار خلیل خان گمشادزهی قدرت را بدست گرفت که سرانجام در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی توسط خیانت افرادی حکومت را از دست داد و انگلیسی‌های جهانخوار که از بلوچستان بعنوان معبر خود برای ورود به ایران می‌خواستند استفاده کنند توسط ژنرال ادوارد هری دایر به این مهم دست یافتند البته با کمک خائنینی از دل همین مردم ...

کردهای اصلی در نواحی چون تمین پسکوشه فرزندان نورمحمد خان، نور محمد خان فرزند علی خان فرزندسید خان فرزند مدت خان وبرخی فرزندان عظیم خان فرزند کریم خان فرزند سیدخان و محمد حسن خان فرزند کریم خان فرزند سید خان فرزند مدت خان و فرزندان نوروز خان فرزند مهراب خان فرزند سید خان فرزند مدت خان شاکر خان فرزند سید خان فرزند مدت خان ومششریف خان فرزند حیدر علی خان فرزند سید خان فرزند مدت خان مادر حیدر علی خان از طایفه شیرخان زهی نارویی است و ساکن زابل منطقه کچیان