رخشانی:

جد بزرگ رخشانی ها رخشان نام دارد که طایفه نام خود را منتسب به وی می داند. آرامگاه رخشان درکوهستانهای  بلوچستان پاکستان برروی ارتفاعات شمالی  دره رخشان قراردارد که  زیارتگاه مردم این  دیار است .

(منطقه رخشان در قسمت کوهستان مرکزی بلوچستان پاکستان واقع است که پس از سکونت رخشان در این منطقه که از طرفی ارث پدری وی نیز بوده است  ، به منطقه رخشان معروف گردیده است . در قسمت مرکزی این منطقه رودخانه رخشان جریان دارد که باعث رونق منطقه گردیده است )

 

رخشان صاحب چهارفرزند به نامهای میر بادین ـ میرماندا ـ  میرجمال دین   و زربخت بوده که این اسماءحالت تغییر یافته اسامی بهاءالدین  ـ جمال الدین ـ امام دادو زربخت می باشند که مدلل بر دیرینگی ووقدمت زمان حیات آنهاست.

هریک از این فرزندان شاخه ای از تیره های طایفه رخشانی را پدید آورده اند که به نام خود آنها نامیده می شود.

قسمت اعظم این تیره ها دربلوچستان شرقی(پاکستان) نوشکی و دالبندین،خاران(اران)،چاگی ، ماشکید ومنطقه رخشان پاکستان سکونت دارند و تعدادی نیز در ولایات  نیمروز و هلمند  افغانستان  وبرخی درروسیه و  ترکمنستان وتعدادی نیز در کشورهای حوزه خلیج فارس وگروه اندکی در اروپا وآمریکا ساکن اند .

نکته حائز اهمیت در مورد  رخشانی این مطلب است که در بلوچستان پاکستان فقط دو زبان شاخص وبارز است یکی زبان بلوچی باگویش رخشانی و دیگری ،زبان براهویی می باشدکه (زبان براهویی = زبانی متفاوت ومتمایز از زبان بلوچی است وبه دراویدی ؛هند واروپایی مشهور است ) و اکثر طوایف بلوچ ضمن آنکه به گویش بلوچی رخشانی تکلم می کنند خود را وابسته به این ایل می دانند.

دیگر اینکه در کتاب احیائ الملوک از نوع خاصی اسب به نام اسب رخشانی نام برده می شود که توسط طایفه رخشانی ودرمنطقه  دره رخشان پرورش می یافته است واین نوع اسب  گرانقیمت وکمیاب بوده  است .

واز همه مهمتر  اینکه کلمه رخشان به معنی درخشان ونورانی ، یک کلمه صددرصد پارسی میباشد و اثبات میکند تمام رخشانی ها از نژاد اصیل ایرانی و آریایی می باشند .

 (زبان بلوچی از زبان‌های ایرانی شمال باختری است و با زبان‌های تاتی، کردی و تالشی نزدیکی زیادی دارد برای همین به نظر می‌رسد گویشوران این زبان در گذشته دور از نواحی شمالی ایران امروزی به کیج ومکران قدیم که بعدها به بلوچستان  معروف گردید کوچیده باشند.

گویش‌ها

بلوچی را به دو گروه اصلی تقسیم می‌توان کرد: شرقی، یا شمال شرقی، و غربی، یا جنوب غربی،

 عمده بلوچها درسه کشور پاکستان، ایران و افغانستان در سرزمینی نسبتاً وسیع و گرم زندگی می‌کنند تعدادی ازآنان در ترکمنستان بسر می‌برند مجموع قبایل بلوچ جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفرتخمین زده می‌شوندکه بیشتر آنها در دو کشور پاکستان و ایران ساکن اند. اما این رقمها اعتبار قطعی ندارند. بلوچها دراکثرکشورهای جهان سکونت دارند که به دلایل مختلفی از سرزمین خود خارج شده‌اند. که بخشی ازآنها درکشورهای حوزه خلیج پارس و برخی درکشورهای آفریقایی زندگی می‌کنند. بلوچهای افغانستان اغلب در دو ولایت هلمند و نیمروز بسر می‌برند.

گویش بلوچی غربی (رخشانی)

  • گویش رخشانی سرحدی
  • گویش رخشانی افغانستان
  • گویش رخشانی ترکمنستان
  • گویش رخشانی پنجگوری
  • گویش رخشانی کلاتی
  • گویش رخشانی سراوانی
  • گویش رخشانی سیستان
  • گویش رخشانی زاهدان

گویش بلوچی جنوبی (مکرانی)

  • لاشاری
  • کچی
  • کراچی

گویش‌های  بلوچی جنوبی یا( سلیمانی وکیچی)

  • بوگتی (بامبور)
  • مری رند (سیبی) که چاکربر‌های سیب را شامل می‌شود
  • دوکمی- مزاری
  • مندوانی گویش جاتووی سند غربی)

 

جماعتی از قبایل بلوچ که تحت عنوان کلی (رند)یاد می شوند طایفه رخشانی و ریگی اند که در زمره ترک کنندگان زمین ودارای اهمیت سیاسی ویژه شناخته می شوند. یک روایت بلوچی میگوید:( رخشانی وریگی چوک میر حقیقت حان انت)

تیره های مختلف این طایفه در کشورهای پاکستان(نوشکی ودالبندین وکوئته وماشکید وکراچی و دره رخشان وریگستان)،افغانستان(هلمند ونیمروز وریگستان )،ایران(سیستان- لوتک رخشانی ومیانکنگی وشهرزابل – بلوچستان- زاهدان-میرجاوه – خاش و...  )وترکمنستان-سرخس –خراسان – بیرجند –تربت- قاین – مشهد – سرخس – کرمان – فهرج - رودبارجنوب -قلعه گنج -منوجان -کهنوج –وفاریاب وهرمزگان و...  زندگی می کنند.

تیره های اصلی این طایفه عبارتند از :

1ـ رخشانی بادینی (تیره سرداری)

2ـ رخشانی جمال دینی

3ـرخشانی ماندایی

4ـ رخشانی زربختی

 

 

شاخه های  منشعب از چهار تیره بزرگ عبارتند از:

 

ریگی (دارای 36 تیره )

سارانی(محمود زهی . اسکندرزهی. باران زهی . رستم زهی وکوچک زهی)؛

گرگیج(؛گبرزهی ,   سنگک زهی    ,  حسن زهی     ,    عوض زهی      , قنبر زهی , چرخچی , لشکرزهی  , بو لاغزهی , گرگندی,طاهرزهی)

سایر تیره ها عبارتند از: 

جیند زهی؛ فقیرزهی ؛جنگی زهی ؛قنبرزهی (کمرزهی)===توسط این تیره اشرف افغان هنگام فرار به سوی قندهار کشته شد وسرش را به عنوان هدیه برای نادر شاه افشار فرستادند.===؛ سیاه پاد؛ ازبک زایی؛ بهلولی؛ ماهککی ، لالویی

سور؛ کبدانی ؛رحمان زهی ؛بیلر؛ مالکی؛ سیاه چم؛ شهمراد زهی ؛کمالان زهی ؛مسری زهی؛ هولازهی ؛اینگل زهی؛ آزات زهی؛ دشتکانی؛ بلغانی؛ مندوزایی؛ غدایزدایی ؛رحیمان زایی ؛بولا زهی ؛ هوت رخشانی.؛سیاه سر ،  رند ، کلبعلی ، علی زایی و...

رخشانی های افغانستان زربختی اند وبرخی از آنان که در منطقه نیمروزبه سر می برند به همراه گروهی از پشتون های افغان چون در میان طوایف براهویی زندگی می کنند با زبان براهویی تکلم میکنند.بلوچ های رخشانی و پشتون های نورزی نیزگویش لهجه براهویی را دارند.ولی سایر رخشانی های افغانستان به زبان بلوچی رخشانی تکلم می نمایند.

رخشانی های سیستان ومیرجاوه ، زاهدان ، بیرجند ، مشهد، تهران ونوشکی ودالبندین ، از تیره بادینی اند واز دو گروه فارسی زبان و بلوچ زبان ،تشکیل شده اند که شجره نامه  رخشانی های بادینی   به شرح ذیل می باشد.

 زوطهماسب--  میر زمیر  ــــــــ  میر قاسم  ـــــــ  میر نصر الدین(میر حقیقت خان)  ــــــــ  میر نور شاه (رخشان) ــــــــ میر بادین  ــــــــــ  میر سیداد  ــــــــ  میر کرم شاه  ـــــــــــ  میر شهبیک  ــــــــــ  میر هارون  ــــــــــ  میر حیدر  ــــــــــــ  میر حسن  ــــــــــ

میر مانده ـــــــ میرحمزه{حمزه آزرک شاری =رهبر جنبش سیستان علیه اعراب حاکم بر سیستان بزرگ – در آن دوره تا منطقه سند پاکستان جزئ سیستان بوده است = حَمزه پسر آذَرَک شاریمعروف به حمزه بن عبدالله خارجی یکی از ایرانیانی است که بر علیه حکومت خلفای عباسیقیام کرد. قیام او در اواخر سدهٔدومهجریدرسیستانآغاز شد. او نسب خود را به زو طهماسبمی‌رسانیدوحکیم طوس در شاهنامه از زو طهماسب اینگونه یاد می کند

(در نبرد با افراسیاب ، نوذر پادشاه ایرانی کشته شد اما با درایت و دلاوری زال ایرانیان در مقابل سپاه افراسیاب ایستادند و زوطهماسب را به پادشاهی برگزیدند افراسیاب که از فتح ناامید گشته بود مجبور به پذیرش قرارداد صلح و عقب نشینی شد و استقلال ایران به همت دلیران سیستان حفظ گردید.


حمزه آذرک به خاطر این که یکی از عمال دولت عباسی  نسبت به او بی احترامی کرد ،به ستیزه برخاست وقیام کرد. حمزه سپاهی بزرگ گرد آورد و توانست که نمایندگان هارون الرشیدخلیفهٔوقتعباسیراشکستدهدوسیستانراازدست آنان خارج کند. او مردم سیستان را از دادن خراج به خلیفه بازداشت و خود نیز چیزی از آنان نگرفت. وی سپس خراسانو کرمانرا نیز به سیستان افزود. علی بن عیسی که از طرف خلیفه فرمانروای خراسان بود از هارون کمک خواست. خلیفه به تن خویش به خراسان رفت و امان‌نامه‌ای نیز برای حمزه نوشت ولی او حاضر به صلح نشد و با سپاهی سی هزار نفری به مقابله شتافت. هنگامی که او بهنیشابوررسید شنید که هارون درگذشته‌است و به گماردن پنج هزار سپاهی در سرزمین‌های که تسخیر کرده بود بسنده کرده و خود به هندوسندلشکر کشید. حمزه در زمان فرمانروایی مامونبه سال ۲۱۳ هجری درگذشت{.

میرشاهو ـــــــــ»میر شیهک (ازحاکمان بلوچستان قبل از صفویه )ــــــــ»میر چاکر(ازحاکمان بلوچستان در عهد صفویه )ـــــــــ»میر حمراءــــــــ»میر حسن ـــــــــ»میر بدرالدین ـــــــــ»میر نصرالدین ــــــــ»میر عجب خان ـــــــــ»میر اودیل خان ــــــــ»شادی خان ــــــــ»میر جان بیک خان ـــــــــــ»میر رستم خان ــــــــــ»میر کوچک خان----- میر لشکر خان

طبق اسناد موجود میر لشکر خان در اطراف تاسوکی ،ریگ چاه وگود زره ،که در آن زمان دشتی آباد وپر رونق بوده است, به شغل دامداری اشتغال داشته ودارای رمه های بزرگ شتر وبز وگوسفندبوده و هم پیمان با طایفه براهویی، تأمین امنیت مرزهای شرقی کشور ر ا بر عهده داشته است .وزمانی که دولت مرکزی ضعیف بود به صورت خود مختار حکومت می نموده است،وهمواکنون دوتپه در منقه تاسوکی به نام تپه لشکران 1و2 به ثبت میراث فرهنگی رسیده است.

 پس از اینکه به دلیل بی لیا قتی شاهان ایران بلوچستان، به دوقسمت تقسیم شد وقسمت شرقی به بلوچستان انگلیس معروف گردید  گروههایی از  ایل رخشانی برای اینکه ملیت ایرانی خویش را از دست ندهند وتحت تسلط انگلیسی ها در نیایند به سوی مرزهای داخلی ایران کوچیدند وقسمت اعظم آنها در سیستان که منطقه ای خرم  و آباد بود متمرکز گردیدند.

ولی به دلایلی مجبور شدند به گروههای کوچکتری تقسیم شوند وبه روسیه وافغانستان  وشهرهای داخلی ایران وگروهی به پاکستان و پنجاب  مراجعت نمودند .

رخشانی های لوتک، از زمان کدخداپسند خان رخشانی که از طرف خاندان علم قاینی  به سمت  کدخدایی سکوهه را منصوب شده است در اطراف سکوهه، سبز کیم ولوتک اقامت داشته اند.  ازگویش بلوچی به فارسی وگویش سیستانی  تغییر زبان داده اند و از زمان لشکرخان  در لوتک رحل اقامت گزیده اندو همچنان مثل سابق  با سایر تیره های رخشانی مواصلت و ارتباط نزدیک دارند و به آداب و رسوم قومی و قبیله خویش به شدت  پایبند می باشند

( کنل چارلز ادوارد ییت در 27 ژانویه 1894میلادی از سکوهه دیدن کرده واینگونه می نویسد: پس از عبور از قلعه سام ( پسند خان رخشانی) کد خدای سکوهه که بلوچ اهل کراچی است و دو پسرش به پیشباز ما آمده و خوش آمد گویی کردند ...کدخدا می گفت که دهکده 300خانوار زندگی می کردند ولی آنچه را که من دیدم کمتر از این مقدار به نظر می رسید.

بیشتر ساکنان دهکده سیستانی بودند ،فقط تعداد ی بلوچ که آن هم بستگی خویشاوندی با کدخدا داشتند در بین آنها به سرمی بردند اما در بیرون از دهکده وضع چنین نبود و چند خانوار بلوچ به طور پراکنده زندگی می کردند.

...کدخدا پسند خان با ما همکاری مؤثری نداشت واگر همت سلطان ابوتراب نماینده حشمت المک نبود،نمی توانستیم آذوقه و اجناس مورد نیاز خود را فراهم کنیم.

 

...سیستانی هادرباره وی(کدخدا پسند خان رخشانی )می گفتندکه او سیستانی نیست و اصلیت او یلوچ است.

پسند خان  رخشانی از موقعیت والایی بر خوردار بود او که اصلیتی چادرنشین و بیابانگرد داشت،ریاست ایل خود را که شمار آنها به هزار خانوار می رسید عهده دار بود. افراداین ایل در منطقه گدار شاه وبند سیستان که قسمتی جزو قلمرو ایران وقسمتی جزو خاک افغانستان محسوب می شد زندگی می کردند.

 

...قلعه سکوهه دو تپه رااز کل سه تپه در بر می گیرد هر چند دیوارهای خارجی آن مرمت شده و تقریباٌسالم است لیکن اتاقهاو قسمت داخلی آن به کلی ویران شده و به اصطبل بد منظره ای تبدیل گردیده است.

این قلعه به صورت پادگانی در اختیار یک سلطان یا سوبادار و چند سرباز ازهنگ قاینات قرار داده شده است و کدخدا ی رخشانی بر فراز تپه سوم زندگی می کند)

.رخشانی های منطقه میانکنگی  از زمان محمدرضاخان در منطقه کنگ افغانستان ومیانکنگی سیستان سکنی گزیده اند وبه زبان بلوچی تکلم میکنند که طایفه سارانی وگرگیج نیز به ترتیب ، تیره های منشعب از رخشانی بادینی ورخشانی جمال دینی میباشند. رخشانی های زاهدان ،کرمان ،مشهد،تهران ،پاکستان وترکمنستان نیز از تیره بادینی ورخشانی های افغانستان زربختی میباشند.

رخشانی های کرمان از دوره صفویه ودر دوره سردار شهداد خان رخشانی (1139هجری قمری)در کرمان می زیسته اند وپس از استقلال پاکستان گروهی دیگر به آنها پیوسته اند در کتاب مجمع التواریخ به این موضوع اشاره گردیده است :

(سید احمد شاه پسر کوچک شاه سلطان حسین صفوی پس از قتل پدرش توسط محمود افغان - غلزهی- در کرمان سربه شورش برداشته بود وحکومتی مستقل برپا داشته وبه جنگ با افغانها پرداخت که در این کار گروهی از طوایف مختلف رخشانی به سرکرده گی سردار شهداد خان رخشانی به یاری وی پرداختند وآخر الامر تیره کمبرزهی رخشانی موفق گردیدند اشرف افغان را سربریده وبه در گاه نادر شاه افشار پیشکش نمایند)

 

 رخشانی های سرخس ومشهد از اعقاب سردار عیسی خان رخشانی اند که پس از درگیری با دولت روسیه وارد خاک سرخس ایران گردیدند.

 

« شرف» یا «مئیار» رخشانی عبارت است از :

۱ـ پذیرائی و مواظبت از مهمان.

۲ـ امانت داری و درستکاری.

۳ـ در پناه گرفتن هر کسی که تقاضا نماید و محافظت و نگهداری از او تا پای جان .

۴ـ گرفتن بئریا انتقام یعنی خونی در بدل خونی که ریخته شود مگر آنکه خون آشتی را استوار گرداند.

۵ـ پرهیز ار کشتن زن و پسر نابالغ، کولی و کسی که غیر دین باشد ولی با آرامش در همسایگی شان به کار و زنده گی بپردازد.

۶ـ پرهیز از کشتن دشمنی که به زیارت گاهی پناه گزین شده باشد.

۷ـ آمرزیدن دشمن اگر زنی از طایفه او برای آمرزش خواهی آید.

۸ـ آتش بس و آشتی اگر کسی قران بر سرنها ده و میانجی گردد.

۹ـ کشتن زنا کار چون او را زنها رنشاید».

 

منابع :

تاریخ بلوچستان پاکستان(بلوچستان قوم کی تاریخ)

احیائ الملوک (ملک شاه حسین سیستانی )

مجمع التواریخ _(میرزا محمد خلیل مرعشی صفوی)

جغرافیای نیمروز(ذوالفقار کرمانی)

سفرنامه خراسان وسیستان (ادوارد تیت انگلیسی )

زاروبین، ژوزف الفبنین (تحقیقاتی پیرامون زبان بلوچی وگویش رخشانی)

حمزه آذرک : (دکتر محمد تقی رخشانی)

زادسروان سیستان (غلامعلی رییس الذاکرین)

عشایر وطوایف سیستان وبلوچستان(ایرج افشار سیستانی)

سیستان(جی پی تیت)غلامعلی رییس الذاکرین